ترجمه
به روزگار سوگند.
همانا انسان در خسارت است.
مگر آنان كه ایمان آورده و كارهاى نیك انجام داده و یكدیگر را به حق و استقامت سفارش مىكنند.
نکته ها
در صدر اسلام، مسلمانان هنگام خدا حافظى و جدا شدن از یكدیگر این سوره را تلاوت مىكردند.(144)
خداوند در قرآن، به همه مقاطع زمانى سوگند یاد كرده است. فجر: «والفجر»(145)، صبح: «و الصبح»(146)، روز: «و النّهار»(147)، شب: «و الّیل»(148)، چاشت: «و الضُحى»(149)، سحر: «والّیل اذ ادبر»(150) عصر: «و العصر» گر چه به سحر چند بار سوگند یاد كرده است.
در حدیثى از امام صادقعلیه السلام نقل شده است كه منظور، عصر خروج حضرت مهدىعلیه السلام است.(151)
بعضى مراد از عصر را عصر ظهور اسلام گرفتهاند. بعضى عصر را به معناى لغوى آن یعنى فشار گرفتهاند، زیرا كه فشارها سبب غفلت زدائى و تلاش و ابتكار انسانهاست. بعضى مراد از عصر را عصاره هستى یعنى انسان كامل گرفتهاند و بعضى آن را هنگام نماز عصر دانستهاند.(152)
خسارت در مال قابل جبران است، امّا خسارت در انسانیّت، بالاترین خسارتهاست. «ان الخاسرین الّذین خسروا انفسهم»(153)
سفارش دیگران به حق، ممكن است عوارض تلخى داشته باشد كه باید با صبر و استقامت به استقبال آن رفت. «تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر»
فخر رازى مىگوید: انسان در دنیا مانند یخ فروشى است كه هر لحظه سرمایهاش آب مىشود و باید هرچه زودتر آن را بفروشد و گرنه خسارت كرده است.(154)
با اینكه سفارش به حق و صبر جزء اعمال صالح است ولى به خاطر اهمیّت جداگانه بیان شدهاند. همانگونه كه صبر و استقامت نیز حق است و «تواصوا بالحقّ» شامل آن مىشود ولى به خاطر اهمیّت صبر جداگانه آمده است. «تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر»
قرآن در آیهاى دیگر فضل و رحمت الهى را عامل دورى از خسارت شمرده و مىفرماید: «فلو لا فضل اللّه علیكم و رحمته لكنتم من الخاسرین»(155) بنابراین ایمان و عمل صالح و تواصى به حق، در سایه فضل و رحمت الهى حاصل مىشود و انسان بدون لطف خداوند، نه هدایت مىشود كه به ایمان برسد و نه اهل عمل صالح مىگردد.
بازار دنیا
نگاه اجمالى به آیات قرآن ما را به این نكته اساسى مىرساند كه دنیا بازار است و تمام مردم عمر و توان و استعداد خودشان را در آن عرضه مىكنند و فروش جنس در این بازار اجبارى است. حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «نفس المرء خطاه الى اجله»(156) یعنى نفس كشیدن انسان گامى به سوى مرگ است. پس انسان الزاماً سرمایه عمر را هر لحظه از دست مىدهد و ما نمىتوانیم از رفتن عمر و توان خود جلوگیرى كنیم. بخواهیم یا نخواهیم توان و زمان ما از دست ما مىرود. لذا در این بازار آنچه مهم است انتخاب مشترى است. افرادى با خدا معامله مىكنند و هر چه دارند در طبق اخلاص گذاشته و در راه او و براى رضاى او گام بر مىدارند این افراد، عمر فانى را باقى كرده و دنیا را با بهشت و رضوان الهى معامله مىكنند. این دسته برندگان واقعى هستند، زیرا اولاً خریدار آنها خداوندى است كه تمام هستى از اوست.
ثانیاً اجناس ناچیز را هم مىخرد. «فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره»(157)
ثالثاً گران مىخرد و بهاى او بهشت ابدى است. «خالدین فیها»(158)
رابعاً اگر به دنبال انجام كار خوب وبدیم امّا موفق به عمل نشدیم باز هم پاداش مىدهد. «لیس للانسان الا ما سعى»(159) یعنى اگر كسى سعى كرد گرچه عملى صورت نگرفت كامیاب مىشود.
خامساً پاداش را چند برابر مىدهد. «اضعافاً مضاعفة»(160) به قول قرآن تا هفتصد برابر پاداش مىدهد و پاداش انفاقهاى نیك مثل دانهاى است كه هفت خوشه از آن بروید و در هر خوشه صد دانه باشد.
امّا كسانى كه در این بازار، عمر خود را به هوسهاى خود یا دیگران بفروشند و به فكر رضاى خداوند نباشند، خسارتى سنگین كردهاند كه قرآن چنین تعبیراتى در مورد آنها دارد:
تجارت بد انجام دادهاند. «بئسما اشتروا به انفسهم»(161)
تجارتشان سود ندارد. «فما ربحت تجارتهم»(162)
زیان كردند. «خسروا انفسهم»(163)
زیان آشكار كردند. «خسراناً مبیناً»(164)
در زیان غرق شدند. «لفى خسر»(165)
در دید این گروه، زرنگ و زیرك كسى است كه بتواند با هر كار و كلام و شیوهاى، خواه حق و خواه باطل، زندگى مرفهى براى خود درست كند و در جامعه شهرت و محبوبیّتى یا مقام و مدالى كسب كند و در غیر این صورت به او لقب باخته، عقب افتاده و بدبخت مىدهند.
امّا در فرهنگ اسلامى، زیرك كسى است كه از نفس خود حساب بكشد و آن را رها نكند، براى زندگى ابدى كار كند و هر روزش بهتر از دیروزش باشد. از مرگ غافل نباشد و به جاى هرزگى و حرص و ستم به سراغ تقوا و قناعت و عدالت برود.
امام هادىعلیه السلام فرمودند: «الدّنیا سوق ربح قوم و خسر آخرون» دنیا بازارى است كه گروهى سود بردند و گروهى زیانكار شدند.(166)
پيام ها
1- دوران تاریخ بشر، ارزش دارد و خداوند به آن سوگند یاد كرده است. پس از عبرتهاى آن پند بگیریم. «والعصر»
2- انسان از هر سو در خسارت است. «لفى خسر»
3- انسانِ مطلق كه در مدار تربیت انبیا نباشد، در حال خسارت است. «انّ الانسان لفى خسر»
4- تنها راه جلوگیرى از خسارت، ایمان و عمل است. «آمنوا و عملوا الصالحات»
5 - به فكر خود بودن كافى نیست. مؤمن در فكر رشد و تعالى دیگران است. «تواصوا بالحقّ»
6- سفارش به صبر به همان اندازه لازم است كه سفارش به حق. «بالحقّ - بالصبر»
7- ایمان بر عمل مقدم است، چنانكه خودسازى بر جامعه سازى مقدم است. «آمنوا و عملوا... و تواصوا»
8 - بدون ایمان و عمل و صالح و سفارش دیگران به حق و صبر، خسارت انسان بسیار بزرگ است. «لفى خسر» (نكره بودن «خُسر» و تنوین آن نشانه عظمت خسارت است.)
9- اقامهى حق به استقامت نیاز دارد. «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»
10- جامعه زمانى اصلاح مىشود كه همه مردم در امر به معروف و نهى از منكر مشاركت داشته باشند. هم پند دهند و هم پند بپذیرند. «تواصوا بالحقّ» (كلمه «تواصوا» براى كار طرفینى است)
11- نجات از خسارت زمانى است كه انسان در صدد انجام تمام كارهاى نیك باشد گرچه موفق به انجام آنها نشود. «عملوا الصالحات» (كلمه «الصالحات» به صورت جمع محلّى به الف و لام آمده است)
12- ایمان باید جامع باشد نه جزئى. ایمان به همه اجزا دین، نه فقط برخى از آن. «الاّ الّذین آمنوا» (ایمان، مطلق آمده است تا شامل تمام مقدسات شود.)