ترجمه
پس (سلیمان) از سخن این مورچه با تبسّمى خندان شد و گفت: پروردگارا! به من الهام كن (و توفیق ده) كه نعمتى كه به من و به والدینم بخشیدهاى شكر كنم و عمل صالحى كه آن را مىپسندى انجام دهم و در سایهى رحمت خود، مرا در زمرهى بندگان شایستهات وارد كن.
نکته ها
در آیهى 16 ذكر شد كه حضرت سلیمانعلیه السلام گفت: زبان پرندگان را مىدانیم، از این آیه معلوم مىشود كه دانستن زبان پرندگان از باب نمونه بوده است. زیرا آن حضرت كلام و گفتگوى مورچه را هم مىدانست.
كلمهى «ایزاع» بالاتر از توفیق و چیزى شبیه الهام است، نظیر آیهى «و اوحینا الیهم فعل الخیرات»(43) یعنى ما انجام كارهاى خیر را به انبیا الهام كردیم.(44)
كار صالح به تنهایى كافى نیست، ورود در گروه صالحان مهم است، زیرا:
* گاهى كار، صالح است، ولى فرد از نظر نفسانى صالح نیست و گرفتار ریا، سُمعه، غرور، عُجب و حَبط مىشود.
* گاهى كار صالح است، ولى عاقبت انحرافى پیش مىآید و شخص عاقبت به خیر نمىشود.
* گاهى كار صالح است، ولى یك نوع تكروى در آن است و شخص حاضر نیست با بندگان خدا همراه باشد. «اعمل صالحا ... فى عبادك الصالحین»
پيام ها
1- یكى از اصول و شرایط رهبرى و مدیریّت، سعهى صدر است. حضرت سلیمان جملهى «لایشعرون» را آن هم از مورچهاى مىشنود، ولى به روى خود نمىآورد و لبخند مىزند. «فتبسّم»
2- انتقاد وحرف حقّ را از هر كس بشنوید و از آن استقبال كنید. (سلیمان سخن مورچه را پسندید) «فتبسّم» انتقادپذیرى، یك ارزش است.
3- خداوند اولیاى خود را تحت تربیت مخصوص خود قرار مىدهد. «و هم لایشعرون - فتبسّم» خداوند، سلیمان را با آن مقام و سلطنتش گرفتار حرف یك مورچه مىكند تا بدین وسیله در وجود او تعادل برقرار كند.
4- زمانى باید شاد و خندان باشیم كه حتّى مورچهها به عدالت ما امیدوار باشند. «و هم لایشعرون - فتبسّم»
5 - خندهى انبیا، تبسّم است نه قهقهه. سلیمان در حالى كه خندهاش گرفته بود، تبسّم كرد. «فتبسّم ضاحكا»
6- سلیمان سخنان مورچه را فهمید و به زیردستان خود توجّه كرد. «من قولها»
7- دعا، مخصوص هنگام اضطرار نیست؛ انبیا در اوج عظمت و قدرت دعا مىكردند. «ربّ»
8 - توفیق شكرگزارى را از خدا بخواهیم. «ربّ اوزعنى أن اشكر»
9- انسان در برابر نعمتهایى كه تاكنون به او رسیده باید شكر كند و در برابر مسئولیّت آینده باید به فكر عمل صالح و جلب رضاى خدا و ملحق شدن به نیكان باشد. «اشكر - اعمل صالحا ...»
10- فرزندان، هم باید در مقابل نعمتهایى كه خداوند به آنان داده شكر كنند و هم در مقابل نعمتهایى كه به والدین آنان داده است. «علىّ و على والدىّ»
11- شكر خدا تنها با زبان نیست، عمل صالح و استفادهى صحیح از نعمتها نیز شكر الهى است. «اشكر... اعمل صالحا»
12- سلیمان با آن كه لشكریان فراوان و حاكمیّت قوى دارد و زبان حیوانات را نیز مىداند، باز به فكر عمل صالح است نه به دنبال لذّت و توسعهى قدرت و افتخار. «اعمل صالحا»
13- دعا وتلاش حاكمان باید براى انجام كار خوب باشد. «اعمل صالحا»
14- كار، به شرطى نیك است كه خداپسند باشد. «صالحاً ترضاه»
15- كار نیكى ارزش دارد كه رضاى خدا را جلب كند، نه فقط رضاى مردم را. «صالحاً ترضاه»
16- عالىترین مقصد در حكومت صالحان، رضاى خداست. «ترضاه»
17- انبیا نیز به امداد الهى نیاز دارند. «اوزعنى... ادخلنى»
18- زندگى در جامعه صالح ارزش است، نه زندگى در میان مردم ناصالح، آن هم به خاطر رفاه یا درآمد و لذّت. «ادخلنى... فى عبادك الصالحین»
19- برخوردارى از امكانات، و قدرت امروز خود را نشانهى رسیدن به رحمت الهى ندانید و براى رشد و تعالى خود دعا كنید. «و ادخلنى»
20- امكانات انسان، نتیجهى كار او نیست بلكه از رحمت الهى سرچشمه مىگیرد. «برحمتك»
21- هر كس، در هر شرایطى باید به رحمت الهى متوسّل شود، حتّى پیامبران.«برحمتك»
22- تكروى، ممنوع. «و ادخلنى برحمتك فى عبادك الصالحین»