ترجمه
و(سلیمان) جویاى حال پرندگان شد و (هدهد را ندید،) گفت: مرا چه شده كه هدهد را نمىبینم؟ (آیا حضور دارد و من نمىبینم) یا از غایبان است.
قطعاً او را كیفرى سخت خواهم داد یا او را ذبح مىكنم، مگر آن كه (براى غیبت خود) دلیل روشنى (و عذر موجّهى) براى من بیاورد.
پس دیرى نپایید كه (هدهد آمد و) گفت: از چیزى آگاهى یافتم كه تو (با همهى عزّت و شوكتى كه دارى) از آن آگاه نشدهاى و براى تو از (منطقهى) سبا گزارشى مهم و درست آوردهام.
(هدهد توضیح داد:) همانا من زنى را یافتم (به نام بلقیس) كه بر مردم سلطنت مىكرد و از همه چیز (دنیا) برخوردار بود وتخت بزرگى داشت.
آن زن و قومش را چنین یافتم كه به جاى خدا براى خورشید سجده مىكنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان آراسته، پس آنان را از راه (حقّ) بازداشته و آنان هدایت نمىشوند.
نکته ها
بعضى گفتهاند: مراد از هدهد در این جا، هدهد خاصّى است؛ و دلیل خود را الف و لام در «الهدهد» و قدرت انسانشناسى و مكتبشناسى او دانستهاند كه توضیح این مطلب را در آیات بعد خواهیم خواند.(45)
ابوحنیفه از امام صادقعلیه السلام سؤال كرد: چرا حضرت سلیمان از میان پرندگان تنها سراغ هدهد را گرفت؟ امام فرمودند: زیرا او آب را در درون زمین مىبیند، همان گونه كه ما روغن را در ظرف بلورین مىبینیم.(46)
بعضى براى عذاب هدهد نمونههایى را ذكر كردهاند از جمله: جدا كردن او از جفتش، كندن پرهاى او، در معرض آفتاب قرار دادن، طرد كردن او از دربار سلیمان یا قرار دادن او با دشمن در یك قفس.(47)
پيام ها
1- تفقّد از زیردست، بازدید از كار آنان و جستوجو از احوالشان، از اصول اسلامى، اخلاقى، اجتماعى، تربیتى و مدیریّتى است. «تفقّد»
2- مسایل بزرگ، شما را از مسایل كوچك باز ندارد. «تفقّد الطّیر»
3- زود قضاوت نكرده و نیروهاى تحتامر خود را متهم نكنیم؛ شاید مشكلى در میان باشد كه ندانیم. «مالى لا أرى الهدهد»
4- تیزبینى و دقّت و تسلّط، شرط لازم براى رهبرى است. «مالى لا أرى الهدهد»
5 - حاكم وقاضى باید شرایط خاصّى داشته باشد از جمله:
الف: محبّت و دقّت. «تفقّد الطیر»
ب: تواضع. «مالى لا أرى الهدهد»
ج: صلابت در برابر متخلّف. «لاُعذّبنّه او لاذبحنّه»
د: فرصت دادن به متهم. «لیأتینّى»
6- نظارت دقیق بر حضور و غیاب نیروها، در كارهاى تشكیلاتى یك ضرورت است، همان گونه كه تخلّف بىدلیل از مقررات و ترك كردن پست خود، گناه نابخشودنى است. «ام كان من الغائبین»
7- تنبیه حیوان متخلف، مانعى ندارد. «لاُعذّبنّه»
8 - حیوان، تنبیه را درك مىكند. «لاُعذّبنّه»
9- وقتى كه غیبت از سوى یك پرنده این همه تهدید لازم داشته باشد، پس ما با آن همه غیبتها و عدم حضورها چه تكلیفى داریم؟ «لاُعذّبنّه»
10- انبیا، هم قانون مىآورند و هم اجرا مىكنند. «لاُعذّبنّه»
11- براى مجازات متخلفان، باید كیفرهاى متعدّدى قرار داد تا در اجراى قانون، به بن بست نرسیم. «لاُعذّبنّه او لاذبحنّه»
12- قاطعیّت و عذرپذیرى، همراه یكدیگر لازم است. «لاُعذّبنّه - لیأتینّى»
13- در مدیریّت و تشكیلات، سهلانگارى ممنوع. «لاُعذّبنّه - لاَذبحنّه - لیأتینّى» (وجود حرف «لام» در سه جمله، نشانهى قاطعیّت است)
14- براى حفظ نظام و گرفتن زهر چشم از متخلّفان، مانعى ندارد كه براى یك تخلّف كوچك، جریمهى سنگینى قرار دهیم. «عذاباً شدیدا»
15- راه دفاع را به روى متهم نبندید. «او لیأتینّى بسلطان مبین»
16- حیوانات، شعورى دارند كه مىتوانند براى كارهاى خود استدلال و توجیه داشته باشند. «لیأتینّى بسلطان»
17- با وجود منطق و استدلال، حتّى سلیمان در برابر هدهد تسلیم مىشود. «لیأتینّى بسلطان»
18- در یك تشكیلات، براى هر كار و مأموریّتى، حكم و مجوزى لازم است. «بسلطان مبین»
19- آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است. «فمكث غیربعیدفقال»
20- حیوان مىتواند به چیزى برسد كه انسان نرسیده باشد. «احطت بمالم تحط»
21- سیروسیاحت، كلید كسب اطلاعات جدید است. «احطّ»
22- آزادى بیان، یكى از ویژگىهاى حكومت صالحان است. «احطت بمالم تحط به»
23- علم و دانایى، به سن و جنس و شكل ربطى ندارد. «احطت بمالم تحط»
24- انبیا نیز تحت تربیت الهى هستند. سلیمانى كه مىگفت: «اوتینا من كل شىء» به من همه چیز داده شده، پرندهاى به او مىگوید: من چیزى مىدانم كه تو هم نمىدانى. «احطتُ بمالم تحط به»
25- در حكومت انبیا، تملّق و ترس وجود ندارد. «احطتُ بمالم تحط به»
26- بزرگان ومسئولان حكومت نباید منبع اطلاعات خودرا در افراد یا گروههاى خاصّى منحصر كنند. (هدهد براى سلطان گزارش دارد) «احطت - جئتك»
27- در گزارشها، اخبار قطعى و تأیید شده را بگویید. «بنبأ یقین»
28- وجود افراد یا سازمانى براى خبرگیرى از خارج از منطقهى حكومتى لازم است. (البتّه نه براى جاسوسى، بلكه براى دعوت وارشاد یا آمادگى دفاعى) «من سبأ»
29- آنچه در خبر مهم است، قطعى بودن آن است؛ خبرنگار بزرگ باشد یا كوچك، انسان باشد یا حیوان. «بنبأ یقین»
30- مسئولان حكومت، تنها بر خبرهاى قطعى تكیه كنند. «بنبأ یقین»
31- برخى حیوانات شناخت بالایى دارند. «انّى وجدتُ امراة» هدهد مفاهیمى چون زن و مرد، تاج وتخت، حكومت ومالكیّت، توحید وشرك، خورشید و سجده، شیطان و تزیینهاى او، حقّ وباطل، هدایت و ضلالت را مىشناسد.
32- گوش دادن به سخنان دیگران، نشانهى ادب و یكى از شرایط مدیریّت است؛ گرچه گویندهى سخن، حیوان باشد. «انّى وجدتُ امراة»
3 3- زن مىتواند حكومت كند؛ «تملكهم» ولى حكومت زن بر جامعه، حتّى براى یك پرنده هم عجیب است. «وجدتُ امرأة - وجدتُها و قومها»
34- حكومت حضرت سلیمان، در ابتدا جهانى نبوده است. «امرأة تملكهم»
35 - تشكیل نظام و حكومت، سابقهى تاریخى دارد. «تملكهم»
36- عوامل انحراف عبارتند از:
الف: رهبر گمراه. «وجدتها و قومها یسجدون للشمس»
ب: زرق و برق. «یسجدون للشمس»
ج: امكانات و رفاه. «اوتیت من كل شىء»
د: شیطان و تزیینهاى او. «زین لهم الشیطان»
37- برخوردارى از نعمتهاى الهى، نشانهى قُرب یا بُعد نیست. (خداوند هم به سلیمان مىدهد وهم بهزنى كافر. در آیات قبل سلیمان گفت: «اوتینامنكلشىء» به ما همه چیز داده شده؛ دربارهى بلقیس نیز مىخوانیم: «و اوتیت من كل شىء» به او نیز همه چیز داده شده است).
38 - نعمتهاى خداوند در دست صالحان، فضل مبین و آشكار است؛ «اوتینا من كل شىء انّ هذا لهوالفضل المبین» ولى در دست دیگران تاج و تخت و عرش عظیم مىشود. «اُوتیت من كل شىء و لها عرش عظیم»
39- انسان از نظر فطرت، پرستشگر است؛ اگر حقّ را نپرستد به سراغ باطل مىرود. «وجدتها و قومها یسجدون...»
40- مردم، دینى را مىپذیرند كه حاكمان و پیشوایانشان پذیرفته باشند. «الناس على دین ملوكهم» «وجدتها و قومها یسجدون للشمس»
41- هر مشكلى را به اهلش بگویید. (گزارش انحراف و شرك را باید به سلیمان گفت). «یسجدون للشمس»
42- سابقهى خورشیدپرستى، هم در زمان ابراهیمعلیه السلام بوده است؛ «هذا ربّى هذا اكبر»(48) و هم در زمان سلیمان علیه السلام. «یسجدون للشمس»
43- بهترین وسیلهى انحراف مردم، تزیین كارهاى زشت آنهاست. «زیّن لهم الشیطان»
44- گذشتهى بدِ افراد، نشانهى انحراف قطعى آنها در آینده نیست. (بلقیس و قوم او منحرف بودند ولى بعداً هدایت شدند). «لایهتدون»
45- در گزارشها، اصل خبر را بگویید و تحلیل و برداشت را به اهلش واگذار كنید. «انّى وجدتُ... فهم لایهتدون» (آنچه هدهد گزارش داد صحیح بود، ولى آن جا كه تحلیل كرد خلاف گفت، زیرا آنها هدایت شدند).