ترجمه
كیست كه زمین را قرارگاهى ساخت و در آن، رودها قرار داد، و براى آن، كوهها را (مانند لنگر) ثابت و پابرجا قرار داد و میان دو دریا (شور و شیرین) مانعى قرار داد (كه مخلوط نشوند). آیا معبودى با خداست؟ (نه) بلكه اكثر آنان نمىدانند.
كیست كه هرگاه درماندهاى او را بخواند، اجابت نماید و بدى و ناخوشى را برطرف كند، و شما را جانشینان (خود در) زمین قرار دهد؟ آیا با خداوند معبودى است؟ چه كم پند مىپذیرید.
نکته ها
در روایات و تفاسیر ندیدم كه دربارهى تلاوت آیهى 62 براى استجابت دعا نقشى باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتواى آیه تبّركاً آن را مىخوانند و مانعى ندارد.
مناجات با خداى سبحان و راز ونیاز با او كارى پسندیده و لازم است، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگى، براى همگان ضرورى است.
این نیاز مریمى بوده است و درد
كان چنان طفلى سخن آغاز كرد
هر كجا دردى دوا آن جا بود
هر كجا فقرى نوا آن جا بود
هر كجا مشكل جواب آن جا رود
هر كجا پستى است آب آن جا رود
پیش حقّ یك ناله از روى نیاز
به كه عمرى در سجود و در نماز
زور را بگذار زارى را بگیر
رحم سوى زارى آید اى فقیر(71)
در روایات مىخوانیم: نمونهى مضطرّ واقعى، امام زمان (عجّلاللّه تعالى فرجه الشریف) است و بدترین سوء «و یكشف السوء»، سلطهى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مىشود و نمونهى «یجعلكم خلفاء» حكومت صالحان در آن زمان است.(72)
هر جا كه دعاى ما مستجاب نشود، دلیلى دارد، همچون:
الف: دعاى ما، طلبِ خیر نبوده وما گمان مىكردیم خیر است. (زیرا دعا، یعنى طلبِ خیر)
ب: نحوهى درخواست، جدّى و همراه با درماندگى نبوده است.
ج: در دعا اخلاص نداشتهایم، یعنى اگر به درگاه خداوند رو كردهایم، به دیگران نیز چشم امید داشتهایم.
البتّه گاهى به جاى استجابتِ آنچه مىخواهیم، خداوند حكیم مشابه آن را به ما مىدهد و گاهى به جاى خواستهى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نیست، خداوند بلائى از ما دور مىكند و گاهى به جاى برآوردن حاجت در دنیا، در قیامت جبران مىكند و گاهى به جاى لطف به ما، به نسل ما لطف مىكند كه همهى این مطالب در روایات آمده است.
اجابتِ مضطرّ، كارى الهى است ولى سنّت الهى را تغییر نمىدهد. مثلاً سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوى باید از دنیا بروند و همهى انسانها در لحظهى احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، باید قانون مرگ را لغو كند.
ریشهى ایمان به خدا
ریشهى ایمان به خدا، عقل و فطرت است؛ لكن مادّیون مىگویند: ریشهى ایمان به خدا ترس است. یعنى انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مىبیند، هنگام بروز حادثهاى تلخ، قدرتى را در ذهن خود تصوّر مىكند و به آن پناه مىبرد.
مادّیون با این محاسبه، ایمان را زاییدهى ترس مىدانند؛ امّا اشتباه آنان این است كه تفاوت رفتن به سوى خدا را با اصل ایمان به خدا نمىفهمند. مثلاً ما هنگام دیدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مىرویم. امّا آیا مىتوان گفت: پیدایش سنگ به خاطر سگ است؟ همچنین ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مىرویم، آیا مىتوان گفت: اصل ایمان به خدا زاییدهى ترس است؟
علاوه بر آنكه اگر سرچشمهى ایمان ترس باشد، باید هر كس ترسوتر است، مؤمنتر باشد. در حالى كه مؤمنان واقعى، شجاعترین افراد زمان خود بودهاند و باید انسان در لحظاتى كه احساس ترس ندارد، ایمانى هم نداشته باشد، در حالى كه ما در لحظههایى كه ترس نداریم خدا را به دلیل عقل و فطرت قبول داریم. در حقیقت ترس و اضطرار، پردهى غفلت را كنار مىزند و مارا متوجّه خدا مىكند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپیما یا كشتى نشسته باشند و خبر سقوط یا غرق شدن را بشنوند و یقین كنند كه هیچ قدرتى به فریادشان نمىرسد؛ از عمق جان به یك قدرت نجاتبخش امید دارند. آنها در آن هنگام به یك نقطه و به یك قدرت غیبى دل مىبندند كه آن نقطه، همان خداى متعال است.
پيام ها
1- از راههاى شناخت خدا و یكتایى او، توجّه به یك قدرت نجاتبخش و بریدن از قدرتها ووسایل دیگر در هنگام اضطرار است. «أمّن یجیب»
2- شرط استجابت دعا، قطع امید از دیگران واخلاص در دعاست. «یجیبالمضطر»
3- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى مىخواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. «اذا دعاه»
4- انسان بر طبیعت حكومت دارد. «یجعلكم خلفاء الارض»
5 - آیا در حال اضطرار، به قدرتهاى مادّى توجّه مىكنید؟! «ءاله معاللّه»