ترجمه
خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاریكىها(ى گوناگون) بیرون و به سوى نور مىبرد. لكن سرپرستان كفّار، طاغوتها هستند كه آنان را از نور به تاریكىها سوق مىدهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.
نکته ها
در آیه قبل خواندیم كه او مالك همه چیز است؛ «له مافىالسمواتو...» ودر این آیه مىخوانیم: نسبت او به مؤمنان، نسبت خاصّ و ولایى است. «ولىّالذین آمنوا»
گوشهاى از سیماى كسانى كه ولایت خدا را پذیرفتهاند
* آنكه ولایت خدا را پذیرفت، كارهایش رنگ خدایى پیدا مىكند. «صبغة اللّه» [723]
* براى خود رهبرى الهى برمىگزیند. «اناللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً» [724]
* راهش روشن، آیندهاش معلوم و به كارهایش دلگرم است. «یهدیم ربّهم بایمانهم» [725]، «انّا الیه راجعون» [726] ، «لانضیع اجرالمحسنین» [727]
* در جنگها و سختىها به یارى خدا چشم دوخته و از قدرتهاى غیر خدایى نمىهراسد. «فزادهم ایماناً» [728]
* از مرگ نمىترسد و كشته شدن در تحت ولایت الهى راسعادت مىداند. امام حسین علیه السلام فرمود: «انّى لا ارى الموت الاّ السعادة». [729]
* تنهایى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نیست، چون مىداند او زیر نظر خداوند است. «ان اللّه معنا» [730]
* از انفاق و خرج كردن مال نگران نیست، چون مال خود را به ولى خود مىسپارد. «یقرض اللّه قرضاً حسناً» [731]
* تبلیغات منفى در او بى اثر است، چون دل به وعدههاى حتمى الهى داده است: «والعاقبة للمتّقین» [732]
* غیر از خدا همه چیز در نظر او كوچك است. امام على علیه السلام فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر مادونه فى أعینهم...». [733]
* از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمىشود، چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن مىاندیشد. و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهى آن راهى را انتخاب مىكند كه خداوند معیّن كرده است. «ومن لم یحكم بماانزلاللّه» [734]
پيام ها
1- مؤمنان، یك سرپرست دارند كه خداست و كافران سرپرستان متعدّد دارند كه طاغوتها باشند و پذیرش یك سرپرست آسانتر است. [735] درباره مؤمنان مىفرماید: «اللّه ولىّ» امّا دربارهى كفّار مىفرماید: «اولیائهم الطاغوت»
2- آیه قبل فرمود: «قد تبیّن الرّشد من الغى» این آیه نمونهاى از رشد و غىّ را بیان مىكند كه ولایت خداوند، رشد و ولایت طاغوت انحراف است. «اللّه ولىّ... اولیائهم الطاغوت»
3- راه حقّ یكى است، ولى راههاى انحرافى متعدّد. قرآن درباره راه حقّ كلمهى نور را به كار مىبرد، ولى از راههاى انحرافى و كج، به ظلمات وتاریكىها تعبیر مىكند. «النور، الظلمات»
4- راه حقّ، نور است و در نور امكان حركت، رشد، امید و آرامش وجود دارد. «النور»
5 - مؤمن در بن بست قرار نمىگیرد. «یخرجهم من الظلمات»
6- طاغوتها در فضاى كفر وشرك قدرت مانور دارند. «الذین كفروا اولیائهم الطاغوت»
7- هر كس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد، خواه ناخواه طاغوتها بر او ولایت مىیابند. «اللّه ولىّ... اولیائهم الطاغوت»
8 - هر ولایتى غیر از ولایت الهى، ولایت طاغوتى است. «اللّه ولىّ... اولیائهم الطاغوت»
9- توجّه به عاقبت طاغوت پذیرى، انسان را به حقّ پذیرى سوق مىدهد. «اولئك اصحاب النّار»