ترجمه
همانا خداوند از اینكه به پشهاى (یا فروتر) یا بالاتر از آن مثال بزند شرم ندارد، پس آنهایى كه ایمان دارند مىدانند كه آن(مثال) از طرف پروردگارشان به حقّ است، ولى كسانى كه كفرورزیدند گویند: خداوند از این مثل چه منظورى داشته است؟ (آرى،) خداوند بسیارى را بدان (مثال) گمراه و بسیارى را بدان هدایت مىفرماید. (امّا آگاه باشید كه) خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمىكند.
نکته ها
كلمه «بعوض» به معناى پشه و ریشهى آن از «بعض» مىباشد كه به جهت كوچكى جثّه به آن اطلاق شده است. [232]
مثالهاى قرآن، براى همهى مردم است و از هر نوع مثلى نیز در آن آمده است: «ولقد ضربنا للنّاس فى هذا القران من كلّ مثل» [233] البتّه این مثلها را نباید ساده انگاشت، زیرا دانشمندان، كُنه آن را درك مىكنند: «وتلك الامثال نضربها للنّاس وما یعقلها الاّ العالمون» [234] در مثال زدن، تذكّر، تفهیم، تعلیم، بیان و پردهبردارى از حقایق نهفته است و در كتابهاى آسمانىِ پیشین نیز همانند تورات و انجیل و در سخنان رسول اكرم و ائمه اهلبیت علیهم السلام فراوان دیده مىشود. در تورات نیز بخشى به نام «أمثال سلیمان» وجود دارد.
بعضى از مخالفان اسلام كه از برخورد منطقى و آوردن مثلِ قرآن عاجز ماندند، مثالهاى قرآن را بهانه قرار داده و مىگفتند: شأن خداوند برتر از آن است كه به حیواناتى چون مگس یا عنكبوت مثال بزند. [235] و این مثالها با مقام خداوند سازگار نیست. و بدینوسیله در آیات قرآن تشكیك مىكردند. [236] خداوند با نزول این آیه به بهانهگیرىهاى آنان پاسخ مىدهد.
سؤال: چرا خداوند گروهى را با قرآن و مثالهاى آن گمراه مىكند؟
پاسخ: خداوند كسى را گمراه نمىكند، بلكه هركس در برابر حقایق قرآن بایستد، خود گمراه مىشود و بدین معنى مىتوان گفت كه قرآن، سبب گمراهى او گردید. چنانكه در پایان همین آیه مىفرماید: «وما یضلّ به الاّ الفاسقین» یعنى فسق مردم سبب گمراهى آنان مىباشد. راستى مگر مىشود خداوند مردم را به ایمان تكلیف كند، ولى خودش آنان را گمراه كند!؟ و مگر مى شود این همه پیامبر و كتب آسمانى نازل كند، ولى خودش مردم را گمراه كند!؟ مگر مىشود از ابلیس به خاطر گمراه كردن انتقاد كند، ولى خودش دیگران را گمراه نماید!؟
گرچه در این آیه، هدایت و گمراهى بطور كلّى به خداوند نسبت داده شده است، ولى آیات دیگر، مسئله را باز نموده و مىفرماید: «یهدى الیه من أناب» [237]خداوند كسانى را هدایت مىكند كه به سوى او بروند. و «یهدى به اللَّه من اتّبع رضوانه» [238]به دنبال كسب رضاى او باشند. و «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» [239] آنان كه در راه او جهاد كنند. وبر عكس، كسانى كه با اختیار خود در راه كج حركت كنند، خداوند آنان را به حال خود رها مىكند. مراد از گمراه كردن خدا نیز همین معناست. چنانكه درباره كافران، ظالمان، فاسقان ومسرفان جمله «لا یهدى» بكار رفته است. بهقول سعدى:
راه است وچاه ودیده بینا وآفتاب
تا آدمى نگاه كند، پیش پاى خویش
چندین چراغ دارد وبىراهه مىرود
بگذار تا بیفتد وبیند، سزاى خویش
پيام ها
1- حیا و شرم در مواردى است كه كار شرعاً، عقلاً یا عرفاً مذموم باشد. امّا در بیان حقایق، شرم و خجالت پسندیده نیست. «لا یستحیى»
2- حقایق والا و مهم را مىتوان با زبان ساده ومثال بیان نمود. «ان یضرب مثلاً»
3- مؤمن كلام خدارا باور دارد و مطیع آن است. «یعلمون انّه الحق»
4- مثالهاى قرآن، وسیله تربیت و رشد است. «فیعلمون انه الحق من ربهم»
5 - مثالهاى قرآن، حقّ ودر مقام بیان حقایق است. «انّهالحق»
6- انسانِ حقیقتجو، از هر نورى راه را مىیابد، ولى شخص بهانهگیر و اشكالتراش، به هر چراغى خرده مىگیرد. «ماذا اراد اللَّه بهذا مثلاً»
7- كفر و لجاجت، عامل بهانهگیرى است. «ماذا اراد اللَّه بهذا مثلاً»
8 - فسق، موجب گمراهى ومانع شناخت حقایق است. «ومایضلّ به الاّ الفاسقین»
9- مثالهاى قرآن، وسیله هدایت یا ضلالت است. «یضلّ به، یهدى به»
10- خداوند، پیمانشكن را فاسق و فاسق را گمراه مىكند. «وما یضل به الا الفاسقین»