ترجمه
و بترسید از روزى كه هیچ كس چیزى (از عذاب خدا) را از كسى دفع نمىكند و هیچ شفاعتى از كسى پذیرفته نمىشود، و از كسى غرامت و بدلى گرفته نشود ویارى نخواهند شد.
نکته ها
در این آیه به برخى باورهاى غلط و امیدهاى نابجاى یهود، اشاره شده است. آنان گمان مىكردند كه در روز قیامت اجدادشان، شفیع آنان خواهد شد. چنانكه بتپرستان، بتها را شفیع خود مىپنداشتند. برخى از آنان قربانى كردن را كفّارهى گناهان دانسته و اگر پول نداشتند، یك جفت كبوتر را سر مىبریدند. گروهى از آنان به همراه مرده، طلا و زیورآلات دفن مىكردند تا مرده به عنوان جریمهى گناهانش بپردازد.
غافل از آنكه قیامت بر خلاف دنیاست، كه برخى با پول و پارتى و یا حمایت گرفتن از قدرتها، بر مشكلاتشان پیروز مىشوند.
در روز قیامت، تمام سببها قطع؛ «تقطّعت بهم الأسباب» [318] و نسبتها محو؛ «فلا أنساب بینهم» [319] و زبان عذرخواهى بسته مىشود؛ «فلا یؤذن لهم فیعتذرون» [320] مال و فرزند كارآیى ندارند؛ «لا ینفع مالٌ و لا بنون» [321] و خویشاوندى نیز ثمرى ندارد؛ «لن تنفعكم أرحامكم» [322] قدرتها پوچ مىشوند؛ «هلك عنّى سلطانیه» [323] و شفاعت بدون اذن خداوند پذیرفته نمىشود؛ «و لا یشفعون الاّ لمن ارتضى» [324] و فدیه پذیرفته نمىشود. «لایؤخذ منكم فدیه» [325]
بحثى درباره شفاعت
شفاعت از كلمه «شفع» به معناى جفت است، یعنى افرادى كه مایهاى از ایمان و تقوى و عمل داشته و در آن روز كمبودى دارند، لطفى به آن مایهها اضافه مىشود و در اثر جفت وهمراه شدن با لطف اولیاى الهى، از قهر خداوند نجات مىیابند. بنابراین شفاعت، تنها شامل كسانى مىشود كه تلاشگرند، ولى در راه ماندهاند و نیاز به قدرتى دارند كه در كنار آنان باشد.
حدود سى آیه از قرآن مربوط به شفاعت است كه به چند دسته تقسیم مىشوند:
1- آیاتى كه شفاعت را نفى مىكنند، مانند: «یومٌ لا بیعٌ فیه ولا خلّةٌ ولا شفاعةٌ» [326]، روزى كه معامله و دوستى و شفاعت در آن نیست.
2- آیاتى كه شفاعت را مخصوص خداوند مىدانند، مانند: «مالكم من دونه من ولّى ولا شفیع» [327] ، غیر از او هیچ یاور و شفاعت كنندهاى نیست.
3- آیاتى كه از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد مىكنند، مانند: «من ذا الذّى یشفع عنده الاّ باذنه» [328] ، چه كسى در نزد او (خداوند) شفاعت مىكند مگر به اذنش؟
4- آیاتى كه شرایط شفاعت شوندگان را بیان مىكنند، مانند:
الف: شفاعت براى كسى است كه مورد رضایت خدا باشد. «ولا یشفعون الا لمن ارتضى» [329]
ب: براى ظالمان، دوستدار و شفیعى نیست. «ما للظّالمین من حمیم ولا شفیع» [330]
ج: فرشتگان براى كسانى كه ایمان آوردهاند، دعا واستغفار مىكنند. «ویستغفرون للّذین آمنوا» [331]
با توجّه به آیات فوق، معلوم مىشود كه شفاعت بىقید و شرط نیست و شفاعت به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، باید واجد شرایطى باشد و اگر كسى شرایط شفاعت را دارا نباشد، هر چند همسر پیامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمىگیرد. چنانكه همسر نوح و لوط علیهما السلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند. «فخانتا هما فلم یغنیا عنهما من اللّه شیئاً و قیل ادخلا الّنار مع الدّاخلین» [332]
بنابراین شفاعتى سازنده است كه انسان را با اولیاى خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود. ولى اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد، همانگونه كه مسیحیان عقیده دارند كه عیسى فدا شد تا گناهان ما بخشیده شود، هرگز قابل قبول نیست.
سؤال: آیا شفاعتِ اولیاى خدا، به معناى ایستادن در برابر ارادهى خدا نیست؟ كسى را كه خدا اراده كرده عذاب كند، پیامبر با شفاعت خود جلو آن اراده را نمىگیرد؟
پاسخ: هم كیفر بدكاران و هم اجازه شفاعت به اولیاى خود، اراده و خواست اوست. بنابراین شفاعت اولیاى خدا، چیزى در برابر ارادهى الهى نیست.
سؤال: آیا شفاعت اولیاى خدا به این معناست كه رحم آنان از خدا بیشتر است. زیرا خدا مىخواهد عذاب كند و اولیاى او شفاعت مىكنند؟
پاسخ: هم وجود رحم در اولیاى خدا و هم اجازهى استفاده از آن، از طرف خداست. بنابراین اوست كه با رحم و لطف خود، اجازهى شفاعت مىدهد.
سؤال: آیا شفاعت، ارادهى خدا را تغییر مىدهد؟
پاسخ: ارادهى خداوند در شرائط مختلف یك نوع نیست. اراده خدا بر كیفر گناهكار است، ولى اگر او توبه كند، قهرش را برمىدارد. زیرا شرائط انسان گناهكار با انسان توبهكار فرق دارد. انسانى بخاطر محبّت و ارادت و اطاعت از اولیاى خدا در دنیا، مشمول شفاعت آنان مىشود و دیگرى كه مخالف آنان بوده، مشمول نمىشود.
اسباب بخشش گناهان در دنیا سه چیز است:
1- توبه. «الاّ الّذین تابوا واصلحوا وبیّنوا فاولئك اتوب علیهم وأنا التّواب الرّحیم» [333]
2- ترك گناهان كبیره. «ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفّر عنكم سیّئاتكم» [334]
3- حسنات و كارهاى نیك. «انّ الحسنات یُذهبنَ السیّئات» [335]
ولى در آخرت، راه بخشش فقط شفاعت است.
پيام ها
1- ترس از حضور در دادگاه الهى، بدون وجود هرگونه وكیل یا شفیعى، زمینهى تقویت تقواى الهى است. «واتّقوا یوماً»
2- در برابر عقاید خرافى وباطل، با قاطعیّت برخورد كنید. «لایقبل، لا یؤخذ»