ترجمه
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! مبادا گروهى (از شما) گروهى دیگر را مسخره كند، چه بسا كه مسخرهشدگان بهتر از مسخرهكنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نكنند، شاید كه آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیبجویى نكنید و یكدیگر را با لقبهاى بد نخوانید. (زیرا) فسق(و بدنام بودن) پس از ایمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نیست.) و هركس (از این اعمال) توبه نكند، پس آنان همان ستمگرانند.
نکته ها
«لَمز» عیبجویى در روبرو و «هَمز» عیبجویى در پشت سر است(99) و «تَنابُز» نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است.(100)
در آیهى قبل، مسئلهى برادرى میان مؤمنان مطرح شد و در این آیه امورى مطرح مىشود كه برادرى را از بین مىبرد. همچنین در آیات قبل سخن از صلح و اصلاح بود، در این آیه به بعضى عوامل و ریشههاى فتنه و درگیرى كه مسخره كردن، تحقیر كردن و بدنام بردن است اشاره مىكند.
آرى، یكى از بركات عمل به دستورات اسلام، سالمسازى محیط و جلوگیرى از درگیرىهاى اجتماعى است.
شاید بتوان گفت كه عنوان تمسخر و تحقیر كه در این آیه مطرح شده، از باب نمونه است و هر سخن یا حركتى كه اخوّت و برادرى اسلامى را خدشهدار كند، ممنوع است.
با آنكه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذكر آنان به صورت جداگانه، بیانگر خطر بیشتر تمسخر و تحقیر در میان آنان است.
تمسخر و استهزاى دیگران
استهزا و مسخره كردن، در ظاهر یك گناه، ولى در باطن چند گناه است؛ گناهانى مانند: تحقیر، خوار كردن، كشف عیوب، اختلاف افكنى، غیبت، كینه، فتنه، تحریك، انتقام و طعنه به دیگران در آن نهفته است.
ریشههاى تمسخر
1. گاهى مسخره كردن برخاسته از ثروت است كه قرآن مىفرماید: «وَیلٌ لِكلّ هُمَزة لُمَزة، الّذى جَمع مالا و عَدّده»(101) واى بر كسى كه به خاطر ثروتى كه اندوخته است، در پیش رو یا پشتسر، از دیگران عیبجویى مىكند.
2. گاهى ریشهى استهزا، علم و مدرك تحصیلى است كه قرآن درباره این گروه مىفرماید: «فَرِحوا بما عِندهم مِن العِلم و حاقَ بهم ما كانوا به یَستهزؤن»(102) آنان به علمى كه دارند شادند و كیفر آنچه را مسخره مىكردند، ایشان را فرا گرفت.
3. گاهى ریشهى مسخره، توانایى جسمى است. كفّار مىگفتند: «مَن اَشدُّ مِنّا قُوّة»(103) كیست كه قدرت و توانایى او از ما بیشتر باشد؟
4. گاهى انگیزهى مسخره كردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر كن اجتماعى است. كفّار فقرایى را كه همراه انبیا بودند تحقیر مىكردند و مىگفتند: «ما نَراك اتّبعك الاّ الّذین هم أراذِلُنا»(104) ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمىبینیم.
5. گاهى به بهانه تفریح و سرگرمى، دیگران به تمسخر گرفته مىشوند.
6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران مىشود. گروهى، از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله دربارهى زكات عیبجویى مىكردند، قرآن مىفرماید: «و منهم مَن یَلمزُك فى الصّدقات فان اُعطوا منها رَضوا و اِن لم یُعطوا منها اذا هم یَسخَطون»(105) ریشهى این انتقاد طمع است، اگر از همان زكات به خود آنان بدهى راضى مىشوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عیبجویى مىنمایند.
7. گاهى ریشهى مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى كه حضرت موسى براى حل اختلاف و درگیرى دستور كشتن گاو را داد، بنىاسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره مىكنى؟ موسىعلیه السلام گفت: «أعوذُ باللّه اَن اَكونَ من الجاهلین»(106) به خدا پناه مىبرم كه از جاهلان باشم. یعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نیستم.
8. گاهى سرچشمه تمسخر، ریاكارى و بهانهگیرى و شخصیتشكنى است. «یلمزون المطّوّعین من المؤمنین فى الصّدقات و الّذین لایجدون الا جهدهم فیسخرون منهم»(107)
یكى از كارهاى مبارك رسول خداصلى الله علیه وآله پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقى بود كه داراى نام زشت بودند.(108) زیرا نام بد، وسیلهاى براى تمسخر و تحقیر است.
عقیل، برادر حضرت علىعلیه السلام بر معاویه وارد شد، معاویه براى تحقیر او گفت: درود بر كسى كه عمویش ابولهب، لعنت شدهى خداوند است و خواند: «تبّت یدا ابىلهب» عقیل فورى پاسخ داد: درود بر كسى كه عمّهى او چنین است و خواند: «و امراته حمّالة الحطب» (زن ابولهب، دختر عمّهى معاویه بود.)(109)
پيام ها
1- ایمان، با مسخرهكردن بندگان خدا سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا لایسخر»
2- كسى كه مردم را از توهین به دیگران باز مىدارد نباید در شیوهى سخنش توهین باشد. «لایسخر قوم من قوم» (نفرمود: «لاتسخروا» یعنى شما كه مسخرهكننده هستید.)
3- مسخره، كلید فتنه، كینه و دشمنى است. «لایسخر قوم...» (بعد از بیان برادرى و صلح و آشتى در آیات قبل، از مسخره كردن نهى شده است)
4- در شیوهى تبلیغ، آنجا كه مسئلهاى مهم است یا مخاطبان متنوّع هستند، باید مطالب تكرار شود. «قوم من قوم... ولانساء من نساء»
5 - ریشهى مسخره كردن، احساس خودبرتربینى است كه قرآن این ریشه را مىخشكاند و مىفرماید: نباید خود را بهتر از دیگران بدانید، شاید او بهتر از شما باشد. «عسى ان یكونوا خیرا»
6- ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نیستیم، پس نباید ظاهربین، سطحىنگر وامروزبین باشیم. «عسىانیكونوا خیراً...»
7- عیبجویى از مردم، در حقیقت عیبجویى از خود است. «و لاتلمزوا انفسكم»
8 - نقل عیب دیگران، عامل كشف عیوب خود است. «و لاتلمزوا انفسكم»
9- بد صدا زدن، یك طرفه باقى نمىماند، دیر یا زود مسئله به دو طرف كشیده مىشود. «لاتنابزوا بالالقاب» («تنابزوا» براى كار طرفینى است)
10- مسخره كردن و بدنام بردن، گناه است و توبه لازم دارد. «و من لم یتب فاولئك هم الظالمون» (البتّه توبه تنها به زبان نیست، بلكه توبهى تحقیر كردن، تكریم نمودن است.)
11- مسخره، تجاوز به حریم افراد است و اگر مسخره كننده توبه نكند، ظالم است. «فاولئك هم الظالمون»