ترجمه
و بدانید كه در میان شما رسولخداست كه (شما باید از او پیروى كنید و) اگر او در بسیارى از امور پیرو شما باشد، قطعاً به سختى ومشقّت خواهید افتاد، ولى خدا ایمان را محبوب شما قرار داده و در دلهایتان آن را زینت بخشیده است و كفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها همان رشد یافتگان هستند.
(این علاقه به ایمان و تنفّر از كفر،) فضل و نعمتى بزرگ از طرف خداوند است و خداوند آگاه و حكیم است.
نکته ها
در ذیل آیه قبل خواندیم كه ولیدبن عَقبه به دروغ، خبر مخالفت مردم با پرداخت زكات را به پیامبرصلى الله علیه وآله داد. مردم آماده هجوم شدند كه آیه نازل شد: هرگاه فاسقى خبرى آورد تحقیق كنید. این آیه مىفرماید: اصولاً مردم باید تابع پیغمبر باشند، نه آنكه رهبر الهى تابع هیجانهاى ناپختهى برخاسته از گزارشات افراد فاسق قرار گیرد.
در روایات مىخوانیم: اگر اهل ایمان نزد شما محبوب بودند، در راه خیر هستید و اگر به گنهكاران علاقمند بودید، در شما خیرى نیست.(59)
بر اساس روایات، یكى از مصادیق ایمان در جملهى «حَبّبَ الیكم الایمان»، محبّت علىابن ابىطالبعلیهما السلام و مراد از كفر و فسوق و عصیان، دشمنى با اهلبیت پیامبرعلیهم السلام است.(60)
در حدیث مىخوانیم: كسانى كه علاقه به معنویات و تنفّر از گناه را نعمت نمىدانند، نعمتهاى الهى را كفران كرده، عملشان كم و تلاشهاى آنان نابود است.(61)
رسیدن به رشد و كمال، هدیهى الهى به انبیاست؛ «آتَینا ابراهِیم رُشدَه»(62) ووظیفهى آنها رشد دادن دیگران مىباشد؛ «یا قوم اتّبِعون اَهدِكم سَبیلَ الرّشاد»(63) آنان نیز خود به دنبال رشد بودهاند، چنانكه حضرت موسى در بیابانها به دنبال حضرت خضر مىرود تا از طریق علم او به رشد برسد؛ «هل اتّبعك على أن تُعلّمَن ممّا عُلّمتَ رُشداً»(64)
ایمان زمینهى رشد، «ولیؤمنوا بى لعلّهم یَرشُدون»(65) و كتب آسمانى وسیلهى رشد هستند، «یَهدى اِلىَ الرُّشد»(66). در این آیه نیز مؤمنان واقعى اهل رشد معرّفى شدهاند. «اولئك هم الراشدون» به هر حال مراد از رشد در قرآن، رشد معنوى است، و این كوته فكرى است كه انسان رشد را تنها در كامیابىهاى دنیوى بداند.
در مدیریّت و سیاستگذارى جامعه، اگر تصمیمگیرنده معصوم یا عادل نباشد، از استبدادى سر در مىآورد كه در آن رشدى نیست، «و ما اَمرُ فِرعونَ بِرَشید»(67) ولى اگر تصمیمگیرنده معصوم یا عادل باشد، زمینهى رشد فراهم است. «اولئك هم الرّاشِدون»
پيام ها
1- اگر مىخواهیم پشیمان نشویم باید به تعالیم انبیا مراجعه كنیم. (در آیهى قبل، سخن از ندامت و پشیمانى بود و این آیه مىفرماید: به پیامبر مراجعه كنید تا از كارهاى ندامتآور بیمه شوید.) «نادِمین - و اعلموا انّ فیكم رسول اللّه»
2- حضور پیامبر ورهبران الهى، امتیاز خاصّى براى جامعه است. «فیكم رسولاللَّه»
3- رهبر باید در دسترس مردم باشد. «انّ فیكم رسول اللَّه»
4- توقّع مشورت كردن پیغمبر با مردم مانعى ندارد، امّا اطاعت پیامبر از مردم انتظارى نابجاست. «لو یطیعكم... لَعَنتّم...»
5 - مشكلات جوامع به خاطر دورى از مكتب انبیا وعمل به سلیقهها وهوسهاى شخصى است. «لو یطیعكم... لَعَنتّم...»
6- رهبر جامعه اسلامى باید استقلال رأى داشته باشد. «لو یطیعكم... لَعَنتّم...» (دشمن نیز همین نوع مشكلات را كه برخاسته از سستى رأى رهبر است مىخواهد، چنانكه در جاى دیگر مىخوانیم: «ودّوا ما عَنِتّم...»(68))
7- در مواردى كه حكمى از طرف خدا و رسول نیست، مشورت با مردم و پیروى از آنها مانعى ندارد. «فى كثیرٍ من الامر»
8 - گرایش به مذهب، امرى فطرى است كه خداوند در انسان به ودیعه گذاشته است. «حَبّبَ الیكم الایمان...»
9- ایمان، امرى قلبى است كه با جبر و تحمیل سازگار نیست. «حَبّبَ الیكم الایمان»
10- ایمان، زینت دلهاست. «و زَیّنَه فى قلوبكم» همان گونه كه كوهها، دریاها، معادن، گلها، آبشارها وهمهى آنچه روى زمین است، زینت زمین است. «انّا جَعلنا ما على الارض زینةً لها»(69) (آرى، زینت انسان، كمالات معنوى است و جلوههاى مادّى، زینت زمین هستند.)
11- تولّى و تبرّى باید در كنار هم باشد، اگر اهل ایمان را دوست داریم باید از اهل كفر، فسق و عصیان نیز بیزار باشیم. «حَبّبَ الیكم الایمان... كَرّهَ الیكم الكفر...»
12- انكار قلبى و انگیزهى فاسد، مقدّمهى طغیان است. ابتدا فرمود: «الكفر» وسپس «الفسوق و العصیان»
13- آفات ایمان؛ كفر، فسوق وعصیان است. «حَبّب الیكم الایمان... كرّه الیكم الكفر و الفسوق و العصیان»
14- تنفّر از بدىها، امرى فطرى است، «كَرّهَ الیكم الكفر...» و این تنفّر، مایهى رشد انسان است. «اولئك هم الرّاشدون»
15- كسانى كه از كفر، فسق و عصیان تنفّر ندارند، رشد ندارند. «كَرّهَ... اولئك هم الرّاشدون»
16- از نعمتهاى بزرگ الهى، علاقه به ایمان و بیزارى از كفر، فسق و عصیان است. «حَبّبَ الیكم الایمان... كَرّهَ الیكم الكفر... فَضلاً من اللَّه و نِعمة»
17- فضل خداوند، بر اساس علم و حكمت اوست، نه بدون ملاك و گزافه. «فضلاً... و اللّه علیم حكیم»