ترجمه
و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند، پس میان آنان صلح و آشتى برقرار كنید. سپس اگر یكى از دو گروه بر دیگرى تجاوز كرد، با متجاوز بجنگید تا به فرمان خداوند بازگردد. پس اگر متجاوز بازگشت (و دست از تجاوز برداشت)، میان آن دو گروه به عدالت صلح برقرار كنید و عدالت ورزید كه خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.
نکته ها
گرچه اقتضاى ایمان، دورى از نزاع و برخورد میان مؤمنان است، امّا مؤمنان، معصوم نیستند كه خطایى از آنها سرنزند و چه بسا گفتن جملهاى یا انجام كارى، موجب بروز درگیرى میان آنان گردد. بنابراین باید آماده بود تا در صورت بروز چنین برخوردهایى، ضمن خاموش كردن آتش فتنه، حقّ مظلوم پایمال نشود و چنان با ظالم برخورد شود كه دیگر تجاوزى تكرار نگردد.
در حدیث مىخوانیم: برادر دینى خود را خواه ظالم باشد یا مظلوم، یارى كن. اگر مظلوم است، در گرفتن حقّ و اگر ظالم است، در جلوگیرى از ظلم.(70)
این آیه، آیهاى است كه براى تلاوتش دو دست قطع شد. در ماجراى جنگ جمل، هر چند حضرت علىعلیه السلام مخالفان را از برپاكردن جنگ نهى فرمود، امّا طرفداران عایشه گوش ندادند و حضرت به خداوند شكایت كرد كه مردم نافرمانى مىكنند. آنگاه قرآن را به دست گرفت و فرمود: كیست كه آیه «و ان طائفتان من المؤمنین...» را براى مردم بخواند؟
شخصى به نام مسلم مجاشعى گفت: من این آیه را با صداى بلند مىخوانم. امام فرمود: دستان تو را قطع و تو را شهید خواهند كرد. گفت: «هذا قلیلٌ فى ذاتِ اللَّه» شهادت من در راه خدا چیزى نیست. آنگاه قرآن را به دست گرفت و در برابر لشگر عایشه ایستاد و مردم را به ایمان به خدا دعوت كرد تا شاید خونى ریخته نشود و جنگى صورت نگیرد، اما آنان بر او حمله كردند و دست راست او را قطع كردند، قرآن را به دست چپ گرفت، دست چپ او را نیز جدا كردند، قرآن را به دندان گرفت، سرانجام این تلاوت كننده قرآن را به شهادت رساندند. حضرت علىعلیه السلام بعد از شهادت او دستور حمله داد.(71)
آرى، ابتدا باید با استناد به قرآن، اتمام حجّت نمود و سپس شجاعانه تا آخرین نفس در راه هدف مبارزه كرد.
عدالت
در این آیه، سه بار سخن از برقرارى صلح و اصلاح میان مردم بر اساس عدالت به میان آمده است: «فاصلِحوا بینهما بالعَدل و اقسِطوا انّ اللَّه یحبّ المقسطین»
اصولاً، آفرینش بر اساس حقّ وعدل است. «بالعَدلِ قامَت السّموات»(72) و بعثت انبیا براى آن بوده است كه مردم به عدالت قیام كنند. «لِیَقومَ النّاس بِالقِسط»(73)
در جوامع امروزى، تحقّق عدالت ملازم قانونمدارى و بىعدالتى مرادف قانون گریزى است. امّا كدام قانون؟ قانونى كه ساخته دست بشرى همچون خودماست؟ قانونى كه هر روز در حال تغییر و تحوّل است؟ قانونى كه در آن منافع افراد و احزاب نهفته و برخاسته از افكار ناپخته و اطلاعات محدود و تحت تأثیر تهدیدها، تطمیعها و هوسهاى خود و دیگران وضع شده است؟ قانونى كه قانونگذارش انواع قانون گریزىها دارد و خود به آن عمل نمىكند؟
آیا این قوانین مىتواند براى انسان قداست و كرامت داشته باشد و براى جامعه، عدالت و امنیّت را به ارمغان آورد؟
آنچه مىتواند صلح و عدالت را در جامعه حاكم سازد و از هرگونه خطا و نقص به دور باشد، قوانین الهى است كه توسط پیامبران به بشر عرضه شده است. قوانینى كه خالق انسان بر پایهى علم وحكمت ولطف بىنهایت وضع كرده و آورندهى آن اوّلین عامل به آن است.
پيام ها
1- ایجاد نزاع و درگیرى میان مؤمنان، یك جرقّه است نه یك جریان، موقّتى است نه دائمى. «اِقتَتلوا» نشان از پدید آمدن نزاع است، نه دوام آن وگرنه مىفرمود: «یَقتَتلون»
2- مسلمانان در برابر یكدیگر مسئولند وبىتفاوتى در برابر درگیرىها پذیرفته نیست. «فَاصلِحوا بینهما»
3- براى آشتى دادن و برقرارى صلح میان مسلمانان، باید با سرعت و بدون تأخیر قیام كنیم. (حرف فاء در «فَاصلِحوا» نشانهى سرعت است)
4- اگر یكى از دو گروه درگیر، یاغىگرى كرد، اُمّت اسلامى باید بر ضدّ او بسیج شود. «فَاِن بَغَتْ... فقاتلوا الّتى تَبغى»
5 - براى برقرارى امنیّت و عدالت، حتّى اگر لازم شد باید مسلمانان یاغى كشته شوند. آرى، خون یاغى ارزش ندارد. «فَاِن بَغتْ... فقاتلوا...»
6- در برابر خشونت باید خشونت به خرج داد. «فَاِن بَغتْ... فقاتلوا»
7- در سركوب یاغى، طفره نرویم و مسامحه نكنیم. «فقاتلوا» (حرف «فاء» علامت تسریع است)
8 - جنگ و قتال در اسلام، هدف مقدّس دارد. «حتّى تَفىء الى امر اللّه»
9- مدّت مبارزه تا زمان رسیدن به هدف است، «حتّى تَفىء الى امر اللَّه» و ساعت، ماه و تاریخ خاصّى ندارد. مثل مدّت مراجعه بیمار به پزشك و مصرف دارو است كه تا زمان سلامتى باید ادامه یابد.
10- در مبارزات اسلامى، هدفهاى شخصى، قومى، حزبى، یا انتقام، خودنمائى و گرفتن زهر چشم از دیگران مطرح نیست، بلكه هدف، برگشتن یاغى به راه خداست. «حتّى تَفىء الى امر اللَّه»
11- در مرحلهى درگیرى كه متجاوز معلوم نیست، باید تلاش براى خاموش كردن اصل فتنه و ایجاد صلح باشد، «فَاصلحوا بینهما» ولى در مرحلهى بعد كه متجاوز و یاغى شناخته شد، صلح باید در سمت و سوى دفاع از مظلوم و گرفتن حقّ او از ظالم باشد. «فَاصلحوا بینهما بالعَدل»
12- وظیفه مسلمانان در شرایط مختلف تفاوت دارد؛ گاهى اصلاح است و گاهى جنگ. (در این آیه، هم كلمه «اصلحوا» دو بار آمده است و هم كلمه «قاتلوا»)
13- هر كجا طوفان غرائز و غضب و لغزشگاه خطرناكى بود، سفارشات پىدرپى لازم است. «بالعَدل، اقسطوا... یحبّ المقسِطین»
14- صلحى ارزش دارد كه حقّ به صاحبش برسد، وگرنه سازش ذلّتبار، مرگآفرین و تحمیلى است. «اصلحوا... و اقسطوا»
15- هر كجا تحمّل مشكلات لازم است، از اهرم محبّت استفاده كنید. «انّ اللَّه یُحبّ المقسطین»
16- صلح دادن دو طرف جنگ بدون برقرارى عدالت، محبوب خداوند نیست. «انّ اللّه یحبّ المقسِطین»