ترجمه
و آنان، مردم را از آن (پیامبر و قرآن) باز مىدارند و خود نیز از آن دور و محروم مىشوند، (ولى بدانند كه) جز خودشان را هلاك نمىسازند، و(لى) نمىفهمند.
نکته ها
«یَنئَون» از ریشهى «نأى»، به معناى دور كردن است.
برخى از اهل سنت، در تفسیر خود این آیه را درباره ابوطالب دانسته و گفتهاند كه وى مردم را از آزار پیامبر نهى مىكرد ولى خودش ایمان نمىآورد و از مسلمان شدن دورى مىجست و برخى آیات دیگر را هم در این باره مىدانند (مثل توبه 113، قصص 56)، ولى به نظر پیروان مكتب اهلبیت، ابوطالب از بهترین مسلمانان است و دلایل ایمان ابوطالب پدر عزیز حضرت علىعلیه السلام بسیار است كه به بعضى از آنها اشاره مىكنم:
1- جملاتى كه شخص پیامبراكرم صلى الله علیه وآله و اهلبیتعلیهم السلام درباره ایمان او فرمودهاند، بهترین دلیل بر ایمان اوست.
2- حمایتهاى بىدریغ وى از پیامبر در شرائط بسیار سخت.
3- اقرارهاى ابوطالب كه در اشعار خود نسبت به پیامبر و رابطه خود با خدا دارد.
4- سفارشهاى او به همسر و فرزند و برادرش حمزه كه از اسلام و نماز و پیامبر حمایت كنند.
5 - حزن و اندوه فراوانى كه براى پیامبرصلى الله علیه وآله به خاطر فوت ابوطالب پیدا شد.
6- ابوبكر و عباس گواهى دادند كه ابوطالب هنگام مرگ، كلمات «لااله الاّاللّه و محمّد رسول اللّه» مىگفت.
7- رسول خدا صلى الله علیه وآله بالاى منبر براى ابوطالب دعا كرد و جنازهى او را تشییع نمود و به حضرت على علیه السلام دستور كفن كردن او را داد. تنها بر او نماز گذاشته نشد زیرا تا آن روز نماز میّت واجب نشده بود، چنانكه بر خدیجه هم نماز گزارده نشد.
8 - حضرت على علیه السلام در نامهاى به معاویه نوشتند كه بسیار فرق است میان پدر من ابوطالب با پدر تو ابوسفیان.
9- رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: من در قیامت، شفیع پدر و مادر و عمویم ابوطالب هستم.
10- در حدیث مىخوانیم كه خداوند به رسول خود وحى كرد كه آتش بر پدر و مادر و كفیل تو حرام است.
11- در مسلمان بودن فاطمه بنتاسدعلیها السلام كه از زنان خوش سابقه و مهاجر است، شكّى نیست و اگر ابوطالب مسلمان نبود، هرگز رسول خداصلى الله علیه وآله اجازه نمىداد كه شوهر این زن، مردى بىایمان باشد. [285]
پيام ها
1- كفّار و مشركان، همواره در تلاش براى كارشكنى و بازداشتن مردم از گوشدادن به قرآن بودند. «و هم ینهون عنه...»
2- دورى از پذیرفتن حق، سبب به هلاكت انداختن خود انسان مىشود. «و ما یهلكون الاّ انفسهم»
3- شعور واقعى، یافتن راه حقّ است و گم كردن راه حقّ و رهبر حقّ، از سوى هر كه باشد، بىشعورى است. «و ما یشعرون»