ترجمه
و براى بیشترشان هیچ (پایبندى و) عهدى نیافتیم و همانا بیشترشان را فاسق و نافرمان یافتیم.
نکته ها
مراد از «عهد»، یا پیمان فطرت است، «ألم أعهد الیكم یا بنى آدم...» [196] یا دعوت پیامبران، و یا پیمانهاى مخصوصى كه گاهى مردم با انبیا مىبستند كه مثلاً اگر فلان معجزه را انجام دهى، یا فلان مشكل ما را حل كنى ایمان مىآوریم. به حضرت موسى مىگفتند: «لئن كشفت عنّا الرّجز لنؤمننّ لك و لنرسلنّ معك بنىاسرائیل. فلمّا كشفنا عنهم الرّجز الى أجل هم بالغوه اذا هم ینكثون» [197] اگر بدبختى ما را برطرف كنى حتماً به تو ایمان آورده، بنىاسرائیل را همراه تو مىفرستیم. امّا همین كه مشكل را از آنان برطرف كردیم، آنها قول و پیمان خود را شكستند.
خداوند از طریق فطرت و پیامبران، حقایقى را براى انسانها روشن ساخته تا نسبت به آنها تسلیم و تعهّد داشته باشند، ولى همواره گروهى از مردم نداى فطرت و انبیا را از یاد برده و از مدار حقّ خارج و فاسق شدهاند.
امام كاظم علیه السلام فرمود: «اذا جاء الیقین لم یجز الشك» هنگامى كه نسبت به امرى یقین حاصل شد، دیگر شك و تردید موجّه نیست، سپس این آیه را تلاوت فرمود. [198] شاید مراد حدیث این باشد كه اگر كسى حقّ را از روى برهان شناخت، ولى به خاطر هواى نفس در آن تشكیك كرد، مصداق آیهى فوق شده و عهدشكن است.
خداوند در قرآن، وفاداران را ستوده و پیمانشكنان را نكوهش كرده است. وفاداران را با القاب: «مؤمنون» [199] ، «متّقین» [200] ، «اولوا الالباب» [201] و «ابرار» [202] ، ستایش نموده است، امّا در نكوهش پیمان شكنان، اوصافى چون: «فاسقین» [203] ، «كافرین» [204] ، «مشركین» [205] ، «خاسرون» [206] ، «شرّ الدّوابّ» [207] ، «قلوبهم قاسیة» [208] و«لهم اللّعنة و لهم سوء الدّار» [209] بكار برده و در موردى جنگ با آنان را لازم مىداند. «الا تقاتلون قوماً نكثوا ایمانهم» [210]
پيام ها
1- هلاكت اقوام پیشین (كه در آیات قبل اشاره شد)، به سبب پیمانشكنى و تمرّد آنان بود. «ما وجدنا لاكثرهم من عهد»
2- در قضاوت باید انصاف داشت. «لاكثرهم»، نه همهى آنها.
3- كارنامهى تاریخ گذشتگان با وجود پیامبران و دلائل روشن، سیاه و تاریك است، پس به دین و ایمان خود مغرور نشویم. «ما وجدنا لاكثرهم من عهد...»
4- پیمانشكنى، نشانهى فسق است. «ما وجدنا... من عهد... لفاسقین»