ترجمه
و همین كه موسى (از كوه طور) به سوى قوم خود برگشت (و گوسالهپرستى آنان را دید)، به حال خشم و تأسّف گفت: پس از من بد جانشینانى برایم بودید، آیا بر فرمان پروردگارتان (كه ده شب ماندن مرا تمدید كرد)، پیشى گرفتید؟ (و صبر نكردید تا از كوه طور برگردم.) آنگاه الواح (تورات) را (به كنارى) افكند و (از شدّت غضب، موى) سر برادرش را گرفت و به سوى خود كشید. (هارون) گفت: اى فرزند مادرم! حقیقت این است كه این گروه مرا در ضعف قرار داده (به حرفم گوش ندادند) ونزدیك بود مرا بكشند. پس (من بىگناهم و) كارى نكن كه دشمنان را به شماتتم برخیزاند (و شاد شوند) و مرا با ستمگران قرار مده.
نکته ها
پس از مخالفتهایى كه با حضرت على علیه السلام صورت گرفت، روزى آن حضرت خطاب به مردم فرمود: سیره و الگوى من انبیا هستند... امّا الگوى من از برادرم هارون این است كه هارون به برادرش فرمود: «یابن امّ انّ القوم استضعفونى و كادوا یقتلوننى»، حال اگر بگویید او را به استضعاف نكشیدند و خوار نكردند و براى قتل او هیچ اقدامى نكردند، منكر قرآن شدهاید و اگر همان باشد و شما آن را پذیرفتید، پس هارون معذور بوده و سكوتش لازم بوده است. [277] چنانكه پیامبر صلى الله علیه وآله نیز به آن حضرت فرمودند: «یا على... فانّك منّى بمنزلة هارون من موسى و لك بهارون اسوة اذ استضعفه قومه و كادوا یقتلونه» پس تو نیز در برابر دشمنى قریش صبر پیشه كن. [278]
پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند: حضرت موسى براى نشان دادن نهایت ناراحتى خود، هنگامى كه به میان مردم رسید، آن رفتار توبیخ آمیز را با هارون نمود وگرنه خداوند به موسى در كوه طور گوسالهپرستى قومش را خبر داده بود. [279]
امام صادق علیه السلام فرمود: هارون با آن همه اذیّت و آزارى كه از قومش دید، باز در میان آنان ماند، زیرا اگر آنان را ترك مىكرد و به سوى موسى مىرفت، قطعاً عذاب الهى بر آنان نازل مىشد. «اذا فارقهم ینزّل بهم العذاب». [280]
پيام ها
1- در برابر انحرافهاى فكرى، باید غیرت دینى نشان داد. «غضبان أسفاً» (مانند برخورد امام خمینى (ره) با توطئهى آیات شیطانى سلمان رشدى مرتد)
2- حتّى غضب اولیاى خدا، از روى تأسّف بر حال مردم است. «غضبان أسفاً»
3- از آفات هر انقلاب و حركت اصلاحى، ارتداد و ارتجاع مىباشد. «بئسما خلفتمونى» (پس رهبر باید آن را پیشبینى كرده و پیشگیرى كند.)
4- در جامعهىفاسد و منحرف، گاهى تلاش انبیا هم بىنتیجه مىماند. «بئسما خلفتمونى»
5 - نباید بر امر و فرمان الهى پیشى گرفت. «أعجلتم أمر ربّكم»
6- تأخیر موسى و تمدید مدّت حضور در كوه طور، فرمان الهى بود، نه خواستِ موسى و البتّه جنبهى تربیتى داشت. «أمر ربّكم»
7- هرگاه اصول در خطر افتد، فروع را باید رها كرد. «القى الالواح» هنگامى كه موسى دید مردم مشرك شده ودست از اصل خداپرستى برداشتهاند، الواح تورات را كه یك سرى دستورات و قوانین الهى بود، به كنارى گذارد و پیگیر اصل مهمتر شد.
8 - براى ایجاد شوك در جامعه منحرف، باید حركت توبیخى چشمگیر و به یاد ماندنى كرد. «القى الالواح و أخذ برأس أخیه یجرّه» چنانكه در نهجالبلاغه مىخوانیم: حضرت على علیه السلام براى ایجاد تحرّك در شنوندگان بىتفاوت، گاهى سیلى به صورت مبارك خود مىزد. «ثمّ ضرب على لحیته الكریمة» [281]
9- موى بلند، براى مرد مانعى ندارد. «اخذ برأس اخیه یجرّه»
10- به خاطر مقام و موقعیّت و خویشاوندى، از لغزش دیگران چشمپوشى نكنیم. «اخذ برأس اخیه» گاهى توبیخ به موقع نزدیكان و در میان جمع، براى نشان دادن اهمیّت مطلب و هشدار و زهر چشم گرفتن از بیگانگان است. «اخذ برأس اخیه» چنانكه خداوند پیامبرش را چنین مورد خطاب قرار داده است. «لئن اشركت لیحبطنّ عملك و لتكوننّ من الخاسرین» [282] در حالى كه هدف، هشدار به دیگران است.
11- در برابر فرد عصبانى باید برخوردى عاطفى داشت. «یاابن اُمّ» با اینكه موسى و هارون علیهما السلام از یك پدر ومادر بودند، امّا هارون، موسى را فرزند مادر خطاب كرد.
12- مستضعفان دیروز كه به دست موسى از فرعون نجات یافتند، امروز عاملِ استضعاف رهبران خود شدهاند. «استضعفونى»
13- سقوط اخلاقى انسان تا آنجاست كه به خاطر هوا و هوس و گوساله پرستى، ولىنعمت خود را تهدید به قتل مىكند. «و كادوا یقتلوننى»
14- همهى اصحاب انبیا عادل نبودهاند، گاهى بعضى از آنها مرتد هم شدهاند. «و كادوا یقتلوننى » چنانكه بعضى گوسالهپرست شدند.
15- هنگام توبیخ دوستان، باید مواظب بود كه دشمن از آن سوء استفاده نكند. «فلاتشمت بى الاعداء»
16- سكوت و بىتفاوتى نسبت به ظلم و انحراف، انسان را همسنگ ظالم قرار مىدهد. «لاتجعلنى مع القوم الظالمین» هارون سكوت را ظلم مىدانست، لذا فرمود: من سكوت نكردم، بلكه آنان مرا بایكوت و تهدید به قتل نمودند.