ترجمه
و همانا بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم، (كه سرانجامشان به آنجا مىكشد، چرا كه) آنان دلهایى دارند كه با آن حقّ را درك نمىكنند و چشمانى دارند كه با آن نمىبینند و گوشهایى دارند كه با آن نمىشنوند، آنان همچون چهارپایان، بلكه گمراهترند، آنان همان غافلانند.
نکته ها
«ذَرَأ» از «ذَرْء»، در اصل به معناى پراكنده ساختن و انتشار است و در اینجا به معناى خلق، آفرینش و اظهار نمودن است.
سؤال: قرآن، در این آیه، آفرینش بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ مىداند و در آیهاى دیگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مىشمارد، «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»، [345] كدام یك صحیح است؟
پاسخ: هدف اصلى آفرینش، خداپرستى و عبودیّت است، ولى نتیجهى كار بسیارى از انسانها در اثر عصیان، طغیان و پایدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گویا كه در اصل براى جهنّم خلق شدهاند. حرف «لام» در «لجهنّم»، براى بیان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار كه هدف اصلىاش در فراهم نمودن چوب، ساختن در وپنجرههاى زیبا از آن چوبها مىباشد، ولى كار به سوزاندن چوبهاى بىفایده در بخارى مىانجامد كه آن هدف تبعى است.
این مطلب، شبیه این جملهى حضرت على علیه السلام است كه مىفرماید: خداوند فرشتهاى دارد كه هر روز با صداى بلند مىگوید: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» [346] بزایید براى مرگ و بسازید براى خرابى، یعنى پایان تولّد، مرگ، پایان ثروتاندوزى، فنا و پایان ساختمان، خرابى است.
آرى، انسانهایى كه هویّت انسانى خود را از دست دادهاند، جایگاهى جز آتش براى آنان نمىباشد، «ان تحسب انّ اكثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الاّ كالانعام بل اضلّ سبیلاً» [347] چنانكه خود آنان نیز اعتراف مىكنند كه اگر دستورات الهى را شنیده بودند و تعقّل مىكردند، دیگر در جهنّم جاى نداشتند. «قالوا لو كنّا نسمع او نعقل ما كنّا فى اصحاب السعیر» [348]
انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبیه حیوان است، ولى كیفیّت و هدف بهرهبردارى انسان از نعمتها باید بهتر و بیشتر باشد، وگرنه همچون حیوان بلكه پستتر از آن است. انسان باید علاوه بر ظاهر، ملكوت را ببیند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمههاى باطنى و معنوى را بشنود.
آدمىزاده طرفه معجونى است
از فرشته سرشته، و زحیوان
گر رود سوى این، شود به از این
ور رود سوى آن، شود پس از آن
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطیع و موحّد نیافرید؟ حضرت فرمودند: اگر چنین مىشد، دیگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زیرا آنان مجبور بودند و اختیارى نداشتند، امّا خداوند انسان را مختار آفرید و علاوه بر عقل و فطرت، با تعالیم پیامبران و كتب آسمانى مسیر هدایت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد، تا فرمانبرداران از عاصیان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصیان را خداوند آفریده، امّا به چیزى امر یا نهى نكرده مگر آنكه انسان مىتواند ضد آن را نیز انجام دهد و مجبور نباشد. [349] آرى، تكلیفپذیرى تنها ارزش و وجه امتیاز انسان از دیگر موجودات است.
پيام ها
1- فرجام بسیارى از انسانها و جنّیان، دوزخ است. «ذرأنا...»
2- جنّ هم مثل انسان، تكلیف و اختیار، كیفر و پاداش دارد. «من الجنّ و الانس»
3- ملاك انسانیّت، فهم پذیرش معارف و تكالیف دینى است، وگرنه انسان مانند حیوانات است. «اولئك كالانعام»
4- كسى كه با وجود توانایى از نعمتهاى الهى بهرهى صحیح نبرد، بدتر از موجودى است كه اساساً فاقد آنهاست. «بل هم اضلّ»
5 - انسانهاى غافل و بىبصیرت، (در بىتفاوتى، شكمپرستى، شهوتپرستى، استثمار شدن و محرومیّت از لذّت معرفت) مانند چهارپایان مىباشند. «اولئك كالانعام»
6- غافلان، از حیوانات هم بدترند. «بل هم أضلّ اولئك هم الغافلون»
7- انسانهاى بىبصیرت، از هدف، خدا، خود، امكانات، آخرت، ذریّه، آیات الهى، قانون خدا، الطاف گذشته و گناهان خویش غافلند. «اولئك هم الغافلون»
8 - دوزخى شدن بسیارى از انسانها، به خاطر بهرهنبردن از نعمتهاى الهى در مسیر هدایت و كمال است. زیرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زدهاند. «اولئك هم الغافلون»