ترجمه
و نیكوترین نامها براى خداوند است، پس خداوند را با آنها بخوانید. و كسانى را كه در اسمهاى خدا به كژى و مجادله میل دارند (و به جنگ و ستیزه مىپردازند و صفات خدا را بر غیر او مىنهند) رهاكنید. آنان به زودى به كیفر آنچه مىكردند، خواهند رسید.
نکته ها
گرچه همهى نامها و صفات الهى نیكوست و خداوند همهى كمالات را دارد كه قابل احصا و شماره نیست، امّا در روایات، بر 99 اسم تكیه شده، كه در كتب اهلسنّت مانند صحیح مسلم، بخارى، ترمذى نیز آمده است. و هر كس خدا را با آنها بخواند، دعایش مستجاب مىشود. [350] و هر كس آنها را شماره كند، اهل بهشت است. البتّه منظور تنها شمردن لفظى و با حركات لب نیست، بلكه توجّه و الهام گرفتن از این صفات و اتّصال به آنهاست. این 99 اسم، عبارتند از:
«اللّه، اله، الواحد، الاحد، الصّمد، الاوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلىّ، الاعلى، الباقى، البدیع، البارّ، الاكرم، الظاهر، الباطن، الحىّ، الحكیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحفىّ، الربّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّارء، الرّازق، الرّقیب، الرؤوف، الرّائى، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتكبّر، السیّد، السُبّوح، الشهید، الصادق، الصانع، الطاهر، العدل، العفو، الغفور، الغنىّ، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملك، القدّوس، القوىّ، القریب، القیّوم، القابض، الباسط، قاضىالحاجات، المجید، المولى، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الكریم، الكبیر، الكافى، كاشف الضرّ، الوتر، النور، الوهّاب، الناصر، الواسع، الودود، الهادى، الوفىّ، الوكیل، الوارث، البرّ، الباعث، التوّاب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدیّان، الشكور، العظیم، اللطیف، الشافى». [351]
در قرآن، اسامى خدا تا 145 نام آمده و عدد 99 در روایات، یا براى این است كه برخى نامها قابل ادغام و تطبیق بر بعض دیگر است، یا مراد این است كه این نامها در قرآن نیز هست، نه اینكه فقط این تعداد باشد. در بعضى آیات، مضمون این نامها وجود دارد. مثلاً «صادق»، به عنوان نام خدا در قرآن نیست، ولى آیهى «و من أصدق من اللّه قیلاً» [352] یعنى چه كسى راستگوتر از خداست؟ آمده است. در برخى روایات و دعاها مانند دعاى جوشن كبیر، نامهاى دیگرى هم براى خدا بیان شده است، البتّه بعضى از اسماى حسناى الهى، آثار و بركات و امتیازات خاصّى دارد. فخررازى مىگوید: همهى صفات خداوند، به دو چیز بر مىگردد: بىنیازى او و نیاز دیگران بهاو. [353]
امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند، اسماى حسنى ماییم. [354] یعنى صفات الهى در ما منعكس شده است و ما راه شناخت واقعى خداییم. طبق این احادیث، جملهى «ذروا الّذین یلحدون»، به ما مىگوید كه به ملحدین فضائل اهلبیت علیهم السلام تكیه و اعتنا نكنید.
در روایت دیگرى امام رضا علیه السلام فرمودند: ما اهلبیت علیهم السلام اسماى حسناى خدا هستیم كه عمل هیچ كس بدون معرفت ما قبول نمىشود. «نحن واللّه الاسماء الحسنى الّذى لایقبل اللّه من احد عملاً الاّ بمعرفتنا» [355]
عبارت «الاسماء الحسنى»، چهار بار در قرآن آمده است. [356] اسماى حُسنى سه مصداق دارد: صفات الهى، نامهاى الهى و اولیاى الهى. [357]
امام رضا علیه السلام فرمود: هرگاه به شما مشكلات و سختى روى آورد، به وسیلهى ما از خداوند كمك بخواهید و سپس فرمود: «وللّه الاسماء الحسنى فادعوه بها» [358]
طبق روایات، هر كه اسم اعظم خداوند را بداند، دعایش مستجاب است و مىتواند در طبیعت، تصرّف كند. چنانكه بلعمباعورا (كه در آیه 175 از او یاد شد) اسم اعظم الهى را مىدانسته است.
امّا اینكه اسم اعظم چیست؟ بعضى گفتهاند: یكى از نامهاى الهى است كه بر ما پوشیده است. بعضى گویند: اسم اعظم، در حقیقت لفظ و نام نیست، بلكه كمال و صفتى از خداوند است كه هر كس بتواند پرتوى از آن را در وجود خویش پدید آورد، قدرت روحى او به حدّى مىرسد كه مىتواند در طبیعت تصرّف كند، وگرنه چنان نیست كه یك فرد، با فراگرفتن لفظ و گفتن كلمهاى بتواند مستجاب الدّعوه شود و مثلا در جهان اثر بگذارد. [359]
امام رضا علیه السلام فرمود: «انّ الخالق لا یوصف الاّ بما وصف به نفسه» آفریدگار، جز به آنچه خود توصیف كرده، وصف نمىشود. یعنى نمىتوان از پیش خود بر خدا نام نهاد. مثلاً او را عفیف و شجاع و امثال آن نامید. [360]
اسم، نمایانگر مسمّى است، ذات خداوند مقدّس است، نام او هم باید مقدّس باشد. بنابراین هم ذات خدا را باید منزّه شمرد، «سبحانه عمّا یشركون» [361] و هم نام او را تنزیه كرد. «سبّح اسم ربّك الاعلى» [362] لذا قرار دادنِ نام دیگران در ردیف نام خدا جایز نیست و نمىتوان گفت: به نام خدا و خلق.
شهید مطهرى مىگوید: نامهاى خداوند جنبه علامت ندارند، بلكه نمایانگر صفت و حقیقتى از حقایق ذات مقدّس او مىباشند. [363]
امام صادق علیه السلام ذیل این آیه فرمود: غیر خدا را با اسمهاى الهى نام ننهید و آنگاه به مناسبت جمله «یلحدون فى اسمائه» فرمود: «یضعونها فى غیر مواضعها» آنان نامهاى الهى را در غیر مورد آن بكار مىبرند و با این كار، مشرك مىشوند و به همین دلیل خداوند فرمود: و ما یؤمن اكثرهم باللّه و هم مشركون» [364] ایمان اكثر مردم با شرك همراه است. [365]
پيام ها
1- كلمهى «اللّه»، محور همهى اسماى الهى است. «وللّه الاسماء الحسنى» (كلمهى «اللّه»، دربردارندهى تمام صفات الهى است)
2- تمام خصال نیكو، براى خداست، دیگران براى رسیدن به «حُسنى» باید سراغ او بروند. «للّه الاسماء الحسنى»
3- دعوت و دعا باید به زیبایىها و خوبىها باشد. «الحسنى فادعوه بها»
4- اسماى الهى نشانههاى اوست، مىتوان از نشانه به او رسید. «للّه الاسماء الحسنى فادعوه بها»
5 - ایمان به اینكه خداوند تمام كمالات را دارد و از همهى عیبها دور است، انسان را به دعا و ستایش وامىدارد. «فادعوه بها»
6- داروى غفلت، یاد خداست. در آیهى قبل خواندیم: «هم الغافلون» در این آیه مىخوانیم: «فادعوه بها»
7- اسلام، به نام نیكو و دورى از انحراف در نامگذارى توجّه دارد. «الاسماء الحسنى... یلحدون فى أسمائه»
8 - نسبت به ملحدان و منحرفان، عكس العمل نشان دهیم. «ذروا الّذین یلحدون»
9- راه حقّ، فطرى است و انحراف از آن، بر خلاف مسیر فطرت است. (یاد خداوند به وصفى كه سزاوار او نیست، انحراف و خارج شدن از حقّ و اعتدال است.) «الّذین یُلحِدون» («الحاد»، به معناى انحراف است)
10- هم نام و صفات خدا را به دیگرى نسبت دادن الحاد است، هم نام دیگران را به خدا نسبت دادن. «یُلحدون فى أسمائه»