ترجمه
چهره درهم كشید و روى بر تافت.
از اینكه نابینایى به سراغ او آمد.
و تو چه دانى، شاید او در پى پاكى و پارسایى باشد.
یا پند گیرد و آن پند سودش بخشد.
امّا كسى كه خود را بىنیاز مىبیند.
پس تو به او مىپردازى.
با آنكه اگر پاك نگردد، بر تو چیزى نیست.
و امّا كسى كه شتابان نزد تو آمد،
در حالى كه از خدا مىترسد،
تو از او تغافل مىكنى و به دیگرى مىپردازى.
نکته ها
بر اساس روایات اهل سنّت، شخصى به نام عبداللّه بن امّ مكتوم كه فردى نابینا بود، به مجلس پیامبر وارد شد، در حالى كه آن حضرت با بزرگان قریش همچون ابوجهل و عُتبه جلسه داشت و آنان را به اسلام دعوت مىكرد. او كه نابینا بود و حاضران را نمىدید، مكرّر از پیامبر مىخواست كه قرآن بخواند تا او حفظ كند.
لذا نوعى كراهت و ناراحتى در چهره آن حضرت ظاهر شد. در اینجا بود كه آیات اولیه سوره عبس نازل شد و آن حضرت را مورد عتاب و سرزنش قرار داد.
البتّه در آیات مورد بحث، دلالت روشنى بر اینكه شخص عبوس كننده، پیامبر بوده است وجود ندارد و روایات اهل سنّت، آن را مطرح كرده است. امّا در روایتى كه از امام صادقعلیه السلام رسیده، این آیات در شأن مردى از بنى امیّه نازل شده كه در محضر پیامبر بوده و به هنگام ورود ابن مكتوم، چهره درهم كشید و روى بگرداند.(21)
مرحوم سیّد مرتضى در كتاب متشابه القرآن، روایات اهل سنّت را مردود دانسته و با استناد به دیگر آیات قرآن مىفرماید:
خداوند اخلاق پیامبر را ستوده و درباره او فرموده است: «انّك لعلى خلق عظیم»(22) تو داراى خلق نیكو و بزرگوارانه هستى ودر دو مورد آن حضرت را به تواضع در برابر مؤمنان سفارش نموده است: «واخفض جناحك للمؤمنین»(23)، «واخفض جناحك لمن اتّبعك من المؤمنین»(24)
علاوه بر آنكه اگر پیامبر چنین اخلاقى داشت، بر اساس آیات دیگر قرآن، اصولاً در تبلیغ توفیقى نداشت. چنانكه خداوند خطاب به پیامبرش مىفرماید: «لو كنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولك»(25) اگر تندخو و خشن بودى، مردم از اطراف تو پراكنده مىشدند.
ده آیه انتقاد به خاطر چهره درهم كشیدن و عبوس كردن در برابر نابینایى كه براى او خنده و ترشرویى فرقى ندارد، نشان دهنده حساسیت اسلام در برخورد با طبقه محروم است.
مراد از «مَن إستغنى» یا بىنیازى مالى است كه باعث مىشود شخص خود را برتر از دیگران بداند و یا بىنیازى از ارشاد و هدایت است كه شخص، دیگران را گمراه و منحرف ببیند. البتّه جمع میان هردو نیز ممكن است، یعنى شخص در اثر ثروت زیاد، گرفتار غرور شده و به سخن حق دیگران گوش فراندهد.
پيام ها
1- نقص عضو نشانه نقص شخصیّت نیست. (احترام نابینایان و معلولین و افراد ناقص الخلقه لازم است.) «عبس و تولّى أن جائه الاعمى»
2- ارزش اخلاق به خاطر كمال ذاتى آن است، نه خوشایند دیگران. (نابینا كه عبوس كننده را نمىبیند تا شاد یا ناراحت شود.) «عبس و تولّى أن جائه الاعمى»
3- اسلام با روحیه استكبار و تحقیر دیگران مخالف است. «ما یدریك لعلّه یزّكى»
4- به ظاهر افراد نمىتوان قضاوت كرد. (گاهى نابینا، از افرا بینا طالبتر است) «الاعمى... لعلّه یزكّى»
5 - میزان پذیرش افراد جامعه متفاوت است. در برابر ارشاد و دعوت پیامبر، گروهى تزكیه مىشوند و گروهى در حدّ تذكّر سود مىبرند. «یزّكّى او یذكّر»
6- تذكّر دادن، بى نتیجه نیست و اثر خود را مىگذارد. «یذّكر فتنفعه الذكرى»
7- اصل، ایمان انسانهاست نه ثروت و سرمایه آنها. «امّا من استغنى امّا من... یخشى»
8 - پیامبر مسئول ارشاد مردم است نه اجبار آنان. «و ما علیك ألاّ یزكّى»
9- احساس بىنیازى محكوم است. جمله «امّا من استغنى» در مقام انتقاد است.
10- احساس بىنیازى و خود را كامل و بى نیاز دانستن، سبب محروم شدن از تزكیه است. «من استغنى... اَلاّ یزكّى»
11- طبقه محروم با سرعت به سراغ اسلام مىآیند. «جاءك یسعى»
12- خشیت درونى با تلاش و حركت بیرونى باید توأم باشد. «یسعى و هو یخشى»
13- راه خودسازى، درك محضر پیامبر و یا استاد ربّانى است. «جاءك یسعى»
14- در شیوه تبلیغ برخورد دوگانه با فقیر و غنى جایز نیست. «فانت له تصدّى - فانت عنه تلهّى»
توضيحات
سیماى سوره عَبس
این سوره چهل و دو آیه دارد و در مكّه نازل شده است.
نام سوره از اولین آیه گرفته شده و به معناى چهره درهم كشیدن است.
گرچه شأن نزول آیات اولیه این سوره، برخورد نامناسبى است كه با یك فرد نابینا صورت گرفته، امّا محور مطالب آن، همانند دیگر سورههاى مكّى، معاد و حوادث تكان دهنده قیامت و سرنوشتِ مؤمنان و كافران در آن روز است.
بیان گوشهاى از نعمتهاى خداوند به انسان و كفران و ناسپاسى او در برابر این نعمتها، بخشى دیگر از آیات این سوره را تشكیل مىدهد.