ترجمه
(یوسف گفت:) پروردگارا؛ تو مرا (بهرهاى) از حكومت دادى و از تعبیر خوابها به من آموختى. (اى) پدیدآورندهى آسمانها و زمین، تنها تو در دنیا وآخرت مولاى منى، مرا تسلیم خود بمیران ومرا به شایستگان ملحق فرما.
نکته ها
اولیاى خدا وقتى به عزّت و قدرت خود نگاه مىكنند، فوراً به یاد خداوند مىافتند و مىگویند: خدایا هر چه هست از توست. یوسف نیز اینچنین كرد، سخن را از پدر برگرداند و متوجّه خدا شد. خداوند حكومت مصر را به دو نفر داد، یكى فرعون كه آن را به خود نسبت داد و گفت: «ألیس لى ملك مصر» و دیگر به یوسف داد كه آنرا به خدا نسبت داد و گفت: «آتیتنى من الملك»
تفكّر ابراهیم، در ذریّه و فرزندان او جلوهگرى مىكند؛ ابراهیم گفت: «اَسلمت لربّ العالمین»(143) من تسلیم پروردگار عالمیان هستم، سپس نوه او یعقوب به فرزندانش سفارش مىكند كه با ایمان از دنیا بروید. «لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون»(144) در اینجا فرزند یعقوب نیز مرگ در حال تسلیم را از خدا مىخواهد؛ «توفّنى مسلماً»
به هر حال ابراهیمعلیه السلام از صالحین است؛ «انّه فى الآخرة لمن الصّالحین»(145) و یوسفعلیه السلام مىخواهد به او ملحق شود. «الحقنى بالصّالحین»
یوسف كه خداوند همواره او را حفظ كرد، به او علم داد، به او حكومت داد و خطر را از او دور كرد، باز نگران عاقبت خود است. واى به حال كسانى كه قدرت، مال و علم خود را با حیله به دست آوردهاند، آنان چه عاقبتى خواهند داشت!.
خداوند به حضرت آدم اسمائى را آموخت؛ «و علّم آدم الاسماء»(146)
به حضرت داود علم زره بافى؛ «و علّمناه صنعة لبوس»(147)
به حضرت سلیمان، علم نطق پرندگان؛ «عُلّمنا منطق الطیر»(148)
به حضرت یوسف، علم تعبیر خواب؛ «علّمتنى من تأویل الاحادیث»
و به پیامبر اسلام علوم اوّلین و آخرین. «و علّمك ما لم تكن تعلم»(149)
پيام ها
1- اعطاى حكومت، از شئون ربوبیّت الهى است. «ربّ قد آتیتنى من الملك»
2- حكومت را نتیجهى فكر، مال، قدرت، یار و طرح خود ندانیم، بلكه ارادهى خداوند عامل اصلى است. «آتیتنى»
3- آنچه خدا به نیكان بدهد یا از آنان بگیرد، براى تربیت آنان است. «ربّ قد آتیتنى، ربّ السجن احب»
4- حكومت، حقّ دانشمندان است نه بىسوادان. «آتیتنى... علمّتنى» دانش یوسف وسیله حاكمیّت او شد.
5 - در هر موقعیّت وحالى، خود را به خداوند بسپارید. «انت ولىّ فى الدنیا والاخرة»
6- قدرت و حكومت و سیاست، زمینه خروج از دین است، مگر اینكه خداوند لطف كند. «توفّنى مسلماً»
(یوسف در چاه دعایى داشت و در زندان دعاى دیگر داشت، ولى همین كه به حكومت رسید دعاى او این بود: خدایا من مسلمان بمیرم.)
7- بندگان خدا در اوج عزّت و قدرت به یاد مرگ وقیامت و سرانجام كار خود هستند. «توفّنى مسلماً و الحقنى بالصالحین» همان گونه كه همسر فرعون در كاخ فرعون به فكر قیامت بود و مىگفت: «ربّ ابن لى عندك بیتاً فى الجنّة»(150) پروردگارا! در بهشت براى من جایى نزد خود قرار بده.
8 - عظمت خداوند تنها به خاطر نعمتهایى كه به ما ارزانى داشته نیست، بلكه او بوجود آورنده كل هستى است. «فاطر السموات والارض»
9- افتخار یوسف آن نیست كه حاكم بر مردم است، افتخارش آن است كه خداوند حاكم بر اوست. «انت ولىّ فى الدنیا و الاخرة»
10- حسن عاقبت وپایدارى در كار خیر، مهمتر از شروع آن است. انبیا براى حسن عاقبت دعا مىكردند؛ «توفّنى مسلماً» یعنى مرا در تسلیم خود تا مرگ پایدار بدار.(151)
11- در دعا، اوّل از نعمتهاى الهى یاد كنید؛ «ربّ قد آتیتنى» بعد درخواست خود را مطرح كنید. «توفّنى مسلماً»
12- چون به قدرت رسیدید، مناجات با خدا را از یاد نبرید. «ربّ قد آتیتنى...»
13- حضرت یوسفعلیه السلام در شور انگیزترین لحظات متوجّه خدا شده و با او مناجات مىكند. «ربّ قد آتیتنى...»*
14- علم و دانش در حكمرانى صحیح و عادلانه نقش مهمّى دارد. «آتیتنى من الملك و علّمتنى»*
15- در دعاها ومناجاتها تنها به فكر دنیا ومسائل مادى نباشید. «فىالدنیا والاخرة»
16- قدرت انسان ناچیز؛ «من الملك» علم انسان ناچیز؛ «من تأویل الاحادیث...» اما حكومت خداوند بر همه هستى است. «فاطر السموات والارض»
17- خدایى كه خالق آسمانها و زمین است مىتواند كسى را از لابلاى تمام سختىها نجات داده و او را به بالاترین درجهها برساند. «ربّ قد آتیتنى من الملك... فاطر السموات...»*
18- به ایمان فعلى خود مغرور نشویم، حفظ ایمان تا آخر مهم است. «توفّنى مسلماً»*
19- نهایت ایمان، تسلیم در برابر خداوند است. «توفّنى مسلماً»*
20- عاقبت خیر، بهترین نعمتى است كه خداوند به بندگانش عطا مىكند. «توفّنى مسلماً»*
21- هیچ پادشاهى تا ابد نمىماند. «توفّنى مسلماً»*
22- با ایمان مردن و در زمره صالحان قرار گرفتن، آرزوى پاكان است. «توفّنى مسلماً و الحقنى بالصالحین»
23- انسانهاى وارسته حكومت را براى خدمت و صلاح مىخواهند. «الحقنى بالصالحین»*
24- صالحان داراى بالاترین مقام در آخرت هستند. (یوسف آرزوى ملحق شدن به آنان را دارد) «الحقنى بالصالحین»*
سیماى یوسف (ویژگىهاى یك رهبر موفّق)
در پایان داستان حضرت یوسف، سیمایى از آن را مرور مىكنیم:
1. توجّه كامل به خداوند در تلخىها: «ربّ السجن احبّ ...» در شادىها و شیرینىها: «ربّ قد آتیتنى من الملك»
2. رهاكردن هر خط انحرافى از هر گروهى: «انّى تركت ملّة قوم لایؤمنون باللَّه و هم بالاخرة هم كافرون»
3. پىگیرى راه مستقیم پیشگامان: «واتبعت ملّة آبائى ابراهیم... و الحقنى بالصالحین»
4. پایدارى در راه رضاى خدا تا آخرین نفس: «توفّنى مسلماً»
5. وقار در برابر رقبا: «احبّ الى ابینا منّا»
6. صبر در برابر حوادث و مرارتها: «یجعلوه فى غیابت الجُبّ، اراد باهلك سوء»
7. پاكدامنى و ترجیح تقوا بر رفاه: «معاذ اللّه، ربّ السّجن احبّ الىّ ممّا یدعوننى»
8. كتمان در برابر بیگانگان: «و شروه بثمن بخس»
9. علم وافر: «علّمتنى من تأویل الاحادیث - انّى حفیظ علیم...»
10. بیان زیبا و فصیح: «فلمّا كلمّه قال انّك الیوم لدینا مكین»
11. اصالت خانوادگى: «آبائى ابراهیم و اسحاق ...»
12. مدارا با مخالفان فكرى: «یا صاحبى السّجن»
13. اخلاص: «كان من المخلصین»
14. سوز و علاقه به هدایت دیگران: «ءارباب متفرّقون خیر ام اللّه الواحد القهّار»
15. قدرت طراحى وابتكار: «جعل السقایة، ائتونى باخ لكم، فذروه فى سنبله،...»
16. تواضع و فروتنى: «رفع ابویه على العرش»
17. عفو و اغماض: «لا تثریب علیكم»
18. فتوت و جوانمردى: «نزغ الشّیطان بینى و بین اخوتى»
19. امانتدارى: «اجعلنى على خزائن الارض انى حفیظ علیم»
20. مهماننوازى: «انا خیر المنزلین»