ترجمه
و زنى كه یوسف در خانه او بود از یوسف از طریق مراوده و ملایمت، تمناى كامگیرى كرد و درها را (براى انجام مقصودش) محكم بست و گفت: بیا كه براى تو آمادهام. یوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاً ستمگران رستگار نمىشوند.
نکته ها
در تفسیر «معاذ اللّه انّه ربّى احسن مثواى» دو احتمال دادهاند:
الف: خداوند پروردگار من است كه مقام مرا گرامى داشته و من به او پناه مىبرم.
ب: عزیز مصر مالك من است و من سر سفره او هستم و دربارهى من به تو گفت: «اكرمى مَثواه» و من به او خیانت نمىكنم.
هر دو احتمال، طرفدارانى دارد كه بر اساس شواهدى بدان استناد مىجویند. ولى به نظر ما، احتمال اوّل بهتر است. زیرا یوسف به خاطر تقواى الهى مرتكب گناه نشد، نه به خاطر اینكه بگوید: چون من در خانه عزیز مصر هستم و او حقّى بر من دارد، من به همسرش تعرّض و سوء قصد نمىكنم!. چون ارزش این كار كمتر از رعایتِ تقواست.
البتّه در چند جاى این سوره، «ربّك» كه اشاره به «عزیز مصر» است، به چشم مىخورد، ولى «ربّى» هر كجا در این سوره استعمال شده، مراد خداوند است.
از طرفى دور از شأن یوسف است كه خود را چنان تحقیر كند كه به عزیز مصر «ربّى» بگوید.
اولیاى خدا، به خدا پناهنده مىشوند و نتیجه مىگیرند: موسى از شرّ فتنههاى فرعون به خدا پناه مىبرد، «انّى عذت بربّى و ربّكم من كل متكبّر لایؤمن بیوم الحساب»(44) مادر مریم مىگوید: من مریم و نسل او را در پناه تو قرار مىدهم، «انّى اعیذها بك و ذرّیتها من الشیطان الرجیم»(45) و در این آیه یوسف به خدا پناه مىبرد، «قال معاذ اللّه» و خداوند به پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله دستور پناهندگى به خودش را مىدهد. «قل اعوذ بربّ...»
به جاى گفتن: «اعوذباللَّه» یك سره به سراغ پناهدادن خدا رفت وگفت: «معاذاللَّه» تا پناهندگى خود را مطرح نكند. در واقع براى خود ارزشى قائل نشد.
پيام ها
1- گناهان بزرگ، با نرمش و مراوده شروع مىشود. «راودته»
2- پاك بودن مرد كافى نیست، زیرا گاهى زنها مزاحم مردان هستند. «و راودته»
3- قدرت شهوت به اندازهاى است كه همسر پادشاه را نیز اسیرِ برده خود مىكند. «و راودته الّتى»
4- سعى كنیم نام خلافكار را نبریم وبا اشاره از او یاد كنیم. «الّتى»
5 - پسران جوان را در خانههایى كه زنان نامحرم هستند، تنها نگذارید. زیرا احتمال دارد باب مراوده باز شود. «و راودته الّتى هو فى بیتها»
6- معمولاً عشق در اثر مراوده و به تدریج پیدا مىشود. وجود دائمى یوسف در خانه كمكم سبب عشق شد. «فى بیتها»
7- مسائل مربوط به مفاسد اخلاقى را سربسته و مؤدّبانه مطرح كنید. «راودته... غلّقت»*
8 - حضور مرد و زن نامحرم در یك محیط در بسته، زمینه را براى گناه فراهم مىكند. «غلّقت الابواب و قالت هیت لك»
9- زشتى زنا، در طول تاریخ مورد پذیرش بوده است و به همین دلیل، زلیخا همهى درها را محكم بست. «غلّقت الابواب»
10- همهى درها بسته، امّا درِ پناهندگى خدا باز است. «غلّقت الابواب... معاذ اللَّه»
11- موقعیّتهاى امتحان الهى متفاوت است؛ گاه در چاه و گاه در كاخ. «راودته... قال معاذ اللّه»*
12- تقوا وارادهى انسان، مىتواند بر زمینههاى انحراف و خطا غالب شود. «معاذاللَّه»
13- توجّه به خدا، عامل بازدارنده از گناه ولغزش است. «معاذ اللّه»
14- اگر رئیس یا بزرگ ما دستور گناه داد، نباید از او اطاعت كنیم. «هیت لك قال معاذ اللَّه» (به خاطر اطاعت از مردم، نباید نافرمانى خدا نمود. «لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق»(46))
15- به هنگام خطرِ گناه باید به خدا پناه برد. «قال معاذ اللّه»*
16- در كاخ حكومتى نیز مىتوان پاك، عفیف، صادق و امین بود. «قال معاذ اللّه»*
17- خطر غریزهى جنسى به قدرى است كه براى نجات از آن باید خدا به فریاد برسد. «معاذ اللّه»*
18- انسان هواپرست از رسوایى ظاهرى هراس دارد (زلیخا درها را محكم بست ولى خداپرست از خدا) «معاذ اللّه»*
19- انجام گناه (زنا)، با كرامت انسانى ناسازگار است. «معاذ اللّه»*
20- یاد خدا به نفس، نقش مهمى در ترك گناه دارد. «معاذ اللّه»*
21- اولین اقدام علیه گناه، یاد خدا و پناه بردن به اوست. «معاذ اللّه»*
22- بهترین نوع تقوا آن است كه به خاطر لطف، محبّت و حقّ خداوندى گناه نكنیم، نه از ترس رسوایى در دنیا یا آتش در آخرت. «معاذ اللَّه انّه ربّى احسن مثواى»
23- یاد كردن الطاف الهى، از عوامل ترك گناه است. «انّه ربّى احسن مثواى»*
24- یاد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است. «لایفلح الظالمون»
25- تشویق به زنا یا زمینهسازى براى گناه جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است. «لایفلح الظالمون»
26- یك لحظه گناه، مىتواند انسان را از رستگارى ابدى دور كند. «لایفلح الظالمون»
27- ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمتها است. «لایفلح الظالمون»
28- در هر كارى، باید عاقبت اندیشى كرد. «لایفلح الظالمون»*
29- یوسفعلیه السلام در بحبوبه درگیرى با زلیخا به فكر فلاح بود. «لایفلح الظلمون»*
30- انسانى كه مقام و منزلت خود را مىداند خود را به بهاى كم و زودگذر نمىفروشد. «لایفلح الظلمون»*
31- اگر از درى ظلم وارد شود، فلاح از در دیگر بیرون مىرود.«لایفلح الظلمون»*