ترجمه
پس چون (همسر عزیز) نیرنگ (وبدگویى) زنان (مصر) را شنید، (كسى را براى دعوت) به سراغ آنها فرستاد و براى آنان (محفل و) تكیهگاهى آماده كرد و به (دست) هر یك چاقویى داد (تا میوه میل كنند) و به یوسف گفت: بر زنان وارد شو. همینكه زنان او را دیدند (از زیبایى) بزرگش یافتند و دستهاى خود را (به جاى میوه) عمیقاً بریدند و گفتند منزه است خداوند، این بشر نیست، این نیست جز فرشتهاى بزرگوار.
نکته ها
«قطّعن» از ریشهى «قطع»، به معناى بریدن است كه چون به باب تفعیل در آمده، این معنا را نیز مىرساند كه زنان حاضر در جلسه چون یوسف را دیدند به قدرى مبهوت شدند كه مواضع متعدّدى از دست خویش را بریدند و قطعه قطعه كردند.
«حاشا» به معنى در حاشیه و كنار بودن است. رسم بوده كه هرگاه مىخواستند شخصى را از عیبى منزه بدانند، اوّل خدا را تنزیه مىكردند سپس آن شخص را.(53)
همسر عزیز مصر زن سیاستمدارى بود و با مهمانى دادن توانست مشت رقبا را باز كند و آنان را غافلگیر نماید.
پيام ها
1- گاهى هدف از بازگو كردن مسایل دیگران، دلسوزى نیست، بلكه حسادت و توطئه و نقشه علیه آنان است. «بمكرهنّ»
2- شاید زنان مصر با انتشار خبر عشق زلیخا به یوسفعلیه السلام مىخواستند بدین وسیله یوسف را مشاهده كنند. «بمكرهنّ»*
3- گاهى باید پاسخ مكر را با مكر داد. (زنان با بازگوكردن راز همسر عزیز مصر، نقشه كشیدند و او با یك میهمانى، نقشه آنان را پاسخ داد.) «ارسلت الیهنّ»
4- زلیخا براى كنترل جوسازى علیه خود، اقدام به توجیه افراد عمدهاى كه در جوسازى و انتشار اخبار دخیل بودند پرداخت. (واضح است كه دعوت شدگان همهى زنان منطقه نبودند) «فلمّا سمعت بمكرهنّ ارسلت الیهنّ»*
5 - مجرم گاه براى تنزیه خود، جرم را گسترش مىدهد و آن را عادّى جلوه مىدهد. «فلمّا سمعت بمكرهنّ ارسلت الیهنّ»*
6- سرویس جداگانه براى هر میهمان كارى پسندیده و ارزشمند است. «آتت من واحدة منهنّ سكّیناً»*
7- اطاعت از مولى و صاحب تا وقتى معصیت نباشد لازم است. «قالت اخرج علیهنّ فلمّا رأینه»*
8 - شنیدن كى بود مانند دیدن. «فلمّا رأینه اكبرنه»*
9- انسان به طور فطرى در برابر بزرگى و بزرگوارى، تواضع مىكند.«اكبرنه»
10- زلیخا خواست به زنان مصر تفهیم كند كه شما یك لحظه یوسف را دیدید، طاقت از كف دادید؛ او شبانه روز در خانه من است؟! «فلمّا رأینه اكبرنه و قطّعن ایدیهنّ»*
11- در انتقاد عجله نكنید، شاید شما هم اگر به جاى او بودید مثل او مىشدید. «قطّعن ایدیهنّ» (انتقاد كنندگان وقتى یوسف را دیدند، همه مثل زن عزیز مصر گرفتار شدند)
12- انسان تا وقتى در معرض امتحان قرار نگرفته ادّعایى دارد؛ امّا گاهى كه مورد آزمایش قرار گرفت، ناخودآگاه ماهیّت خود را نشان مىدهد. «فلمّا رأینه اكبرنه و قطّعن ایدیهنّ»*
13- عشق كه آمد، انسان بریدن دست خودش را نمىفهمد. «قطّعن ایدیهنّ» (اگر شنیدهاید كه حضرت علىعلیه السلام به هنگام نماز، از پایش تیر را كشیدند و متوجّه نشد، تعجّب نكنید. زیرا اگر عشق سطحى دنیوى تا بریدن دست پیش مىرود، عشق معنوى و عمیق به جمال واقعى، چه خواهد كرد!.)
14- یوسف در زیبایى بى نظیر و در عین حال در عفت الگویى براى همگان است. «فلمّا رأینه اكبرنه... قلن حاش للّه»*
15- جمال یوسفعلیه السلام موجب گرفتارى او شد، ولى علم و تقوایش موجب نجات او گردید. (آرى جمال معنوى مهمتر از جمال ظاهرى است)*
16- مردم مصر در آن زمان، به خداوند و فرشتگان ایمان داشتند. «حاش للّه... ملك كریم»