ترجمه
و ما اینگونه به یوسف در آن سرزمین مكنت و قدرت دادیم كه در آن هر جا كه خواهد قرار گیرد (و تصرف كند) ما رحمت خود را بر هر كس كه بخواهیم مىرسانیم و پاداش نیكوكاران را ضایع نمىگردانیم.
و قطعاً براى كسانى كه ایمان آورده و همواره تقوى پیشه كردهاند پاداش آخرت بهتر است.
نکته ها
در این دو آیه حضرت یوسف به عنوان «محسن»، «مؤمن» و «متّقى» ستایش شده است.
در سراسر این سوره، اراده خداوند را مىتوان با اراده و خواست مردم مقایسه كرد؛ برادرانِ یوسف اراده كردند با انداختن او در چاه و برده ساختن یوسف، او را خوار سازند، امّا عزیز مصر درباره او گفت: «اكرمى مثواه» او را گرامى بدارید. همسر عزیز قصد نمود دامن او را آلوده سازد، امّا خداوند او را پاك نگهداشت. بعضى خواستند با زندانى ساختن یوسف مقاومت او را در هم شكنند و تحقیرش كنند؛ «لیسجنن و لیكونا من الصّاغرین» امّا در مقابل خداوند اراده كرد او را عزیز بدارد و حكومت مصر را به او بخشد؛ «مكّنا لیوسف...»
امام صادقعلیه السلام فرمودند: یوسف انسان حرّ و آزادهاى بود كه حسادت برادران، اسارت در چاه، شهوت زنان، زندان، تهمت، ریاست و قدرت در او اثر نگذاشت.(101)
پاداشهاى اخروى بهتر از پاداشهاى دنیوى است، زیرا پاداشهاى اخروى:
الف: محدودیّت ندارند. «لهم ما یشاوؤن»(102)
ب: از بین رفتنى نیستند. «خالدین فیها»(103)
ج: در یك مكان محدود نیستند. «نتبوّأ من الجنّة حیث نشاء»(104)
د: به محاسبه ما در نمىآیند. «اجرهم بغیر حساب»(105)
ه: عوارض و آفات وامراض ندارند. «لا یصدّعون عنها»(106)
پيام ها
1- سنّت خداوند، عزّت بخشى به افراد پاكدامن وباتقوا است. «كذلك»
2- گرچه در ظاهر پادشاه مصر به یوسف گفت: «انّك الیوم لدینا مكین» ولى در واقع خداوند به یوسف مكنت داد. «مكنّا»
3- حقّ تصرّف، از شئون حكومت است. «مكّنا لیوسف فى الارض یتبوّء...»*
4- حكومتها در شرایط بحرانى كشور مىتوانند آزادى مردم را در تصرّف اموال و املاك خویش محدود ساخته آنان را به سمت مصالح همگانى سوق دهند. «یتبوء منها حیث یشاء»
5 - حوزه اختیارات یوسف گسترده بود. «حیث یشاء»
6- قدرت اگر در دست اهلش باشد رحمت است وگرنه زیانبخش خواهد بود. «نصیب برحمتنا»
7- در جهانبینى الهى، هیچ كارى بدون پاداش نمىماند. «لانضیع»
8 - تضییع حقوق مردم، یا از سر جهل است یا بخل و یا ناتوانى و یا... كه هیچكدام درباره خداوند وجود ندارد. «لانضیع»
9- رسیدن به حكومت و قدرت در دنیا، منافاتى با نیكوكارى و ایمان و تقوا ندارد. «مكّنا لیوسف... اجر المحسنین»*
10- مشیّت الهى، نظامدار و قانونمند است. «نصیب برحمتنا... ولا نضیع اجر المحسنین»
11- با آنكه همه چیز در گرو مشیّت الهى است، امّا خداوند حكیم است و بدون دلیل به كسى قدرت نمىدهد. «و لا نضیع اجر المحسنین»
12- نیكوكاران، علاوه بر بهرهمند شدن از پاداش در حیات دنیا از پاداشهاى برتر اخروى نیز برخوردار خواهند شد. «لانضیع اجر المحسنین و لأجر الآخرة خیر»
13- اگر نیكوكار در این دنیا به پاداش و مقامى نرسید، نگران نباشد كه در جاى دیگر جبران مىشود.«لا نضیع... و لأجر الآخرة خیر»*
14- پادشاهى و حكومت نیز در برابر اجر آخرت ناچیز است. «لأجر الآخرة خیر...»*
15- امكانات مادى و حكومت ظاهرى براى مردان خدا لذّتآور نیست، آنچه براى آنان مطلوب و دوست داشتنى است آخرت است. «و لأجر الآخرة خیر»
16- اگر شما به سراغ تقوا بروید ما نیز رحمت خود را به شما نازل مىكنیم. «نصیب برحمتنا... للّذین... و كانوا یتّقون»
17- ایمان، همراه با تقوا چاره ساز است وگرنه سرنوشت مؤمن گناهكار، مبهم است. «آمنوا و كانوا یتّقون»
18- تقوایى كه یك خصلت پایدار شده باشد، ارزشمند است. «كانوا یتّقون»
19- ایمان و ملازمت بر تقوا، شرط بهرهمندى از پاداشهاى اخروى است. «لاجر الآخرة خیر للّذین آمنوا و كانوا یتّقون»
20- تقوا، مرحله و مرتبهى والاترى در ایمان است. «آمنوا و كانوا یتّقون»*