ترجمه
وقتى (برادران) بر یوسف وارد شدند، او برادرش (بنیامین) را در نزد خود جاى داده گفت: همانا من برادر تو هستم پس از آنچه برادران انجام دادهاند اندوهگین مباش.
نکته ها
در تفاسیر آمده است كه وقتى فرزندان یعقوبعلیه السلام وارد مصر شدند، یوسف میزبان آنان شد و براى هر دو نفر، یك طبق غذا مقرر كرد. بنیامین در آخر تنها ماند. یوسف او را در كنار خودش نشاند وآنگاه براى هر دو نفر اتاقى قرار داد و باز بنیامین را هماتاق خویش ساخت. بنیامین از بىوفایىهاى برادران و جنایتى كه درباره یوسف در سالهاى قبل كرده بودند، سخن گفت. در اینجا بود كه كاسهى صبر یوسف لبریز شد و گفت: نگران مباش من همان یوسفم و چنان با تأكید گفت: «انّى انا اخوك» كه جایى براى احتمال این سخن كه «من جاى برادرت باشم» نگذارد.
در مورد جمله «فلاتبتئس بما كانوا یعملون» دو معنى احتمال مىرود: یا از عملكرد گذشتهى برادران اندوهگین مباش، یا از برنامهاى كه غلامان براى نگاهدارى تو دارند و پیمانه را در بار تو خواهند گذاشت تا در پیش من بمانى، نگران مباش.
پيام ها
1- برادرانى كه دیروز به قدرت خود مىبالیدند؛ «نحن عصبة» اكنون باید براى تهیه آذوقه، با كمال تواضع آستانه یوسف را ببوسند. «دخلوا على»
2- كلامها، طبقهبندى، محرمانه و علنى دارد. یوسف تنها به صورت محرمانه به بنیامین گفت: «إنّى أنا أخوك» (هر سخن جایى و هر نكته مقامى دارد.)
3- در بعضى امور، تنها خواص را باید در جریان گذاشت. «فلا تبتئس»
4- هرگاه به نعمتى رسیدید، تلخكامىهاى گذشته را فراموش كنید. (یوسف و بنیامین به دیدار هم رسیدند، پس نگرانىهاى قبلى را باید فراموش كرد.) «فلاتبتئس...»
5 - قبل از اجراى طرح ونقشه، باید بىگناه از نظر روحى آماده و توجیه باشد. (به بنیامین گفته شد كه به نام سارق تورا نگاه مىداریم نگران مباش.) «فلاتبتئس»