ترجمه
آنگاه كه (برادران او) گفتند: همانا یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدرمان از ما كه گروهى نیرومند هستیم محبوبترند. همانا پدرمان (در این علاقه به آن دو) در گمراهى روشنى است.
نکته ها
«عُصبة» به گروه متحد و قوى مىگویند زیرا با وحدت و همبستگى همچون «اعصاب» یك بدن، از همدیگر حمایت مىكنند.
دو نفر از پسران حضرت یعقوب، (یوسف و بنیامین) از یك مادر و بقیه از مادرى دیگر بودند. علاقه پدر به یوسف، به دلیل خردسال بودن یا به دلیل كمالاتى كه داشت، موجب حسادت برادران شده بود. آنها علاوه بر حسادت با گفتن: «و نحن عصبة» نشان دادند كه دچار غرور و تكبّر شده و در اثر این غرور و حسد، پدر را متّهم به اشتباه و انحراف در مهر ورزى به فرزندان مىكنند.
افرادى در جامعه، به جاى آنكه خود را بالا ببرند، بزرگان را پایین مىآورند. چون خود محبوب نیستند، محبوبها را مىشكنند.
فرق است میان تبعیض و تفاوت. تبعیض؛ برترى دادن بدون دلیل است. ولى تفاوت؛ برترى بر اساس لیاقت است. مثلاً نمرههاى یك معلّم، تفاوت دارد، ولى این تفاوت حكیمانه است، نه ظالمانه.
علاقهى حضرت یعقوب به یوسف، حكیمانه بود نه ظالمانه، ولى برادران یوسف، این علاقه را بىدلیل پنداشتند و گفتند: «انّ ابانا لفى ضلال مبین»
گاهى علاقه زیاد، سبب دردسر مىشود؛ یعقوب، یوسف را خیلى دوست داشت و همین امر موجب حسادت برادران و افكندن یوسف در چاه شد. چنانكه علاقه زلیخا به یوسف، به زندانى شدن یوسف انجامید.
لذا زندانبان كه شیفته اخلاق یوسف شده بود، وقتى به او گفت: من تو را دوست دارم. یوسف گفت: مىترسم این دوستى نیز بلائى بدنبال داشته باشد.(30)
پيام ها
1- حسادت موجب مىگردد افراد بزرگسال سن و شخصیّت خود را فراموش كرده و با كودكان كینه توزى كنند. (با توجّه به اینكه یوسف كوچكتر بود، بزرگترها به او حسادت ورزیدند) «لیوسف... احبّ الى ابینا»*
2- اگر فرزندان احساس تبعیض كنند، آتش حسادت در میان آنان شعلهور مىشود. «احبّ الى ابینا منّا»
3- عشق وعلاقه به محبوب شدن، در نهاد هر انسانى وجود دارد. انسانها از كمتوجّهى وبىمهرى به خود، رنج مىبرند. «احبّ الى ابینا»
4- حضرت یعقوب به همه فرزندان محبّت داشت. «احبّ الى ابینا منّا» (برادران مىگفتند: یوسف محبوبتر است، یعنى ما نیز محبوب هستیم)*
5 - زور وقدرت، محبّت نمىآورد. (برادران قدرت داشتند، ولى محبوب نبودند) «لیوسف... احبّ... و نحن عصبة»
6- با هم بودن موجب احساس نیرومندى و قدرت مىشود. «نحن عصبة»*
7- گروهگرایى، اگر بدون رهبرى صحیح و خداپسندانه باشد، عوامل سقوط را سریعتر فراهم مىكند. («و نحن عصبة» نشان انسجام است، ولى انسجامى رها وبدون رهبرى صحیح)*
8 - انسان براى ارتكاب خطا و گناه، اوّل خود را توجیه و كار خود را تئوریزه مىكند. (برادران هم خود را متّحد و قوى مىدانند، «و نحن عصبة» و هم پدر را منحرف، «انّ ابانا لفى ضلال» و با این دلیل، حسادت خود را توجیه مىكنند.)*
9- جوانان نوعاً خود را عقل كل دانسته و به نظرات پدران كمتر اهمیّت مىدهند. «نحن عصبة انّ ابانا لفى ضلال مبین»*
10- احساس قدرت و نیرومندى، عقل را كور مىكند. «نحن عصبة انّ ابانا لفى ضلال مبین»*
11- معیارهاى نادرست، نتایج نادرست به دنبال دارد. (اگر معیار فقط قدرت و تعداد شد، نتیجهاش نسبت انحراف به اقلّیت مىشود.) «انّ ابانا لفى ضلال مبین»*
12- خودخواهان عوامل ناكامى را به جاى آن كه در خود جستجو كنند به دیگران نسبت مىدهند. «انّ ابانا لفى ضلال مبین» (به جاى آنكه بگویند ما حسودیم، گفتند: پدر ما منحرف است)*
13- حسادت، مرز نبوّت واُبوّت (پیامبرى وپدرى) را نیز مىشكند و فرزندان به پیامبرى كه پدرشان است، نسبت انحراف و بىعدالتى مىدهند. «انّ ابانا لفى ضلال مبین»
14- غفلت انسان ممكن است به جایى برسد كه در عین انحراف و خطاكارى خود دیگران را خطاكار قلمداد كند. (برادران یوسف به جاى آنكه خود را حسود و توطئهگر بدانند، پدر را منحرف دانستند) «انّ ابانا لفى ضلال مبین»*